تک پارتی جیمین🐥
از دستت دادم:))
.
.
.
(بهتون بگم این یه داستانه وهمه چیش الکیه(اشاره به ساختمون اخر داستان)
.
.
.
کمک کمک یکی کمک کنه
(گریه های بلند)
زنگ زدن به امبولانس
رسیدنش
گذاشتن جیمین رو تخت
نشستن ت امبولانس
(اسم تو توی این داستان سوکی هست)
(علامت ت+ علامت جیمین-)
+هق جیمین طاقت بیار
رسیدن به بیمارستان
بردن جیمین ت اتاق عمل
نشستن تو پشت در اتاق عمل رو زمین
بغل کردن زانو هات
+هق اگه اتفاقی واسش بیوفته من
میمیرم
.
.
.
(فلش بک به اتفاق)
.
.
.
-لیدیییییی
+بله
-بیا پایین کارت دارم
+اومدممم
بگو موچی
-میایی بریم بیرون
+اهه منم میخاستم همینو بگم بهت ولی خطرناک نیس
-نه برو حاظر شو
+عوکی
پرش به وقتی که رفتین پارک..
(بهتون بگم جیمین ت این فیک ایدل نیس یه مافیاعه که سر کشتنش جایزه گذاشتن)
رفتن ت پارک و قدم زدن
+درحال قدم زدن بودیم که یهو یکی یه
تیر هوایی زد
و بلند داد زد روبه جیمین گفت
(علامت اون*)
*دیدی بالاخره پیدات کردم
اخر هم اون جایزه مال خودم میشه
.
.
.
زبان ت
که یهو تفنگ و سمت جیمین گرفت رو قلبش
تنظیم کرد و ماشه رو کشید
و گلوله شلیک شد
همه ی دنیای من توی اون گلوله خلاصه شده بود
همه جا سکوت بود
مغزم داشت سوت میکشید و گوشام گز گز میکرد
که یهو به خودم اومدم دیدم یارو فرار کرد و جیمین
افتاده رو زمین و ازش داره خون میره
+هق جیمینننننننننننننننننن
جیمین تورو خدا بلند شو هق
جیمین
تکون دادن جیمین توسط تو-
جیمین درحال نفس کشیدن های نامرتب بود
وتو گریه میکردی
جیمین گفت-
-د....دو..دوست....د...دارم
وچشاشو بست
+کمک کمک یکی کمکم کنه هق جیمین بلند هق شو
کمک
(گریه های بلند)
.
.
.
(پایان فلش بک)
.
.
.
بعد از چند ساعت بیرون اومدن دکتر از اتاق عمل
تو دکتر رو دیدی و رفتی سمتش
+اقای دکتر حالش خوبه
(علامت دکتر×)
×خب باید بگم که ما تمام تلاشمون رو کردیم
و گلوله به قلب بیمارتون خورده با این حساب ماا
بیمار رو از دست دادیم
زبان تو-
اخرین حرفی که شنیدم
ما بیمار رو از دست دادیم
این جمله تو سرم اکو میشد
مابیمار رو از دست دادیم
ودیدم در باز شد
جیمین رو با یه ملافه ی سفید رو صورتش
اوردن بیرون
رفتن تو به سمت تخت و چنگ زدنش
+جیمین تورو خدا بیدا هق شو
جیمینننن(بادادوگریه)
جیمین تور اون هق چشم هات رو نبند هق جیمین
میخام یه باره دیگه چشمات رو هق ببینم جیمین
هق تورو خدا هق بهوش بیا هققق
.
.
.
زبان تو-
تا امروز از اون اتفاق هفت سال میگذره
و من بدون جیمین این هفت سال رو
سر کردم
راستی یه خونه جدید خریده(منظورش جیمینه)
ردیف وسط قبر سوم طبقه دوم پلاک 267
.
.
.
نگران نباش جیمین تا شب میبینمت:))
.
.
.
اخبار:
.
.
.
(بهتون بگم این یه داستانه وهمه چیش الکیه(اشاره به ساختمون اخر داستان)
.
.
.
کمک کمک یکی کمک کنه
(گریه های بلند)
زنگ زدن به امبولانس
رسیدنش
گذاشتن جیمین رو تخت
نشستن ت امبولانس
(اسم تو توی این داستان سوکی هست)
(علامت ت+ علامت جیمین-)
+هق جیمین طاقت بیار
رسیدن به بیمارستان
بردن جیمین ت اتاق عمل
نشستن تو پشت در اتاق عمل رو زمین
بغل کردن زانو هات
+هق اگه اتفاقی واسش بیوفته من
میمیرم
.
.
.
(فلش بک به اتفاق)
.
.
.
-لیدیییییی
+بله
-بیا پایین کارت دارم
+اومدممم
بگو موچی
-میایی بریم بیرون
+اهه منم میخاستم همینو بگم بهت ولی خطرناک نیس
-نه برو حاظر شو
+عوکی
پرش به وقتی که رفتین پارک..
(بهتون بگم جیمین ت این فیک ایدل نیس یه مافیاعه که سر کشتنش جایزه گذاشتن)
رفتن ت پارک و قدم زدن
+درحال قدم زدن بودیم که یهو یکی یه
تیر هوایی زد
و بلند داد زد روبه جیمین گفت
(علامت اون*)
*دیدی بالاخره پیدات کردم
اخر هم اون جایزه مال خودم میشه
.
.
.
زبان ت
که یهو تفنگ و سمت جیمین گرفت رو قلبش
تنظیم کرد و ماشه رو کشید
و گلوله شلیک شد
همه ی دنیای من توی اون گلوله خلاصه شده بود
همه جا سکوت بود
مغزم داشت سوت میکشید و گوشام گز گز میکرد
که یهو به خودم اومدم دیدم یارو فرار کرد و جیمین
افتاده رو زمین و ازش داره خون میره
+هق جیمینننننننننننننننننن
جیمین تورو خدا بلند شو هق
جیمین
تکون دادن جیمین توسط تو-
جیمین درحال نفس کشیدن های نامرتب بود
وتو گریه میکردی
جیمین گفت-
-د....دو..دوست....د...دارم
وچشاشو بست
+کمک کمک یکی کمکم کنه هق جیمین بلند هق شو
کمک
(گریه های بلند)
.
.
.
(پایان فلش بک)
.
.
.
بعد از چند ساعت بیرون اومدن دکتر از اتاق عمل
تو دکتر رو دیدی و رفتی سمتش
+اقای دکتر حالش خوبه
(علامت دکتر×)
×خب باید بگم که ما تمام تلاشمون رو کردیم
و گلوله به قلب بیمارتون خورده با این حساب ماا
بیمار رو از دست دادیم
زبان تو-
اخرین حرفی که شنیدم
ما بیمار رو از دست دادیم
این جمله تو سرم اکو میشد
مابیمار رو از دست دادیم
ودیدم در باز شد
جیمین رو با یه ملافه ی سفید رو صورتش
اوردن بیرون
رفتن تو به سمت تخت و چنگ زدنش
+جیمین تورو خدا بیدا هق شو
جیمینننن(بادادوگریه)
جیمین تور اون هق چشم هات رو نبند هق جیمین
میخام یه باره دیگه چشمات رو هق ببینم جیمین
هق تورو خدا هق بهوش بیا هققق
.
.
.
زبان تو-
تا امروز از اون اتفاق هفت سال میگذره
و من بدون جیمین این هفت سال رو
سر کردم
راستی یه خونه جدید خریده(منظورش جیمینه)
ردیف وسط قبر سوم طبقه دوم پلاک 267
.
.
.
نگران نباش جیمین تا شب میبینمت:))
.
.
.
اخبار:
۱۲.۱k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.