فیک جیمین*part ²¹*
اسلاید دوم:هتل اوناما
اسلاید سوم:ات
اسلاید چهارم:ههجی
★ویو شخص سوم★
اما دختر زیبای مورد علاقه ش، توی اتاق VIP درجه یک طبقه آخر هتل 5 ستاره اوناما، توی یکی از عمیق ترین و آرامش بخش ترین خواب هاش قرار داره:)
کارمندای هتل، بدون توجه به تاریکی و سردی هوا، درگیر آماده کردن صبحانه برای مهمون های اغلب سلبریتیشون، تمیزکاری تمام قسمت های هتل و به طور خلاصه کار های تکراری و تقریبا حوصله سر بر اما در عین حال سرگرم کننده هرروزشون بودند...
آره!...هوا سرد و تاریک بود!...اما نه به اندازه قلب و روح ترسناک و رعب آور اون دختر!...شنیدین می گن بالاتر از سیاهی رنگی نیست؟...ولی این جمله اشتباهه!..بالاتر و سیاه تر از رنگ وجود دلهره آور کانگ هه جی رنگی وجود نداره!حتی اگر رنگ پرهای مشکی رنگ کلاغ های بدیُمن و بدشگونی که توی شب های تیره و تار توی قبرستون ها جولان می دن رو برای مقایسه در نظر گرفت!
شاید بشه گفت کانگ هه جی یکی از کینه توز ترین، بی احساس ترین و قدرتمند ترین سایکو های کهکشانه!...که همین دختر، امروز به عنوان کارکن قاچاقی، خطرناک ترین مهمون ناخونده هتل بود!
هه جی آرامش خاص و عجیبی داشت که هیچ مطابقتی با هدف و انگیزه ای که توی سر می پروروند نداشت!...صبح با بدبختی سعی کرده بود بدون فهمیدن هاوون یا بقیه بک آپ دنسر ها(رقصنده های پشتیبان)از هتلی که داشتند فرار کنه و به هتل اوناما بیاد تا انگیزه دهشتناکش رو عملی کنه...تا یک جاهایی رو تاکسی گرفته بود، اون هم با همون پولی که از پارک ا.ت برای وظیفه باارزش بک آپ دنسریش گرفته بود...چقدر یک آدم می تونه چشم سفید و کینه توز باشه...بعد از پیاده شدن از تاکسی و پرداخت پول نسبتا گزافش،به سمت هتل اوناما به راه افتاد..سرعتش در حد دویدن نبود،اما میشه گفت که دیگه حلزونی هم نبود...با سرعت متوسطش، بعد از ده دقیقه پیاده روی بین کوچه پس کوچه ها و دیدن صحنه های چندش آور نسبتا معمولی نزدیک های بار های سطح پایین به هتل بزرگ و 5 ستاره اوناما رسید...به آروم ترین و محتاط ترین روش ممکن از لای شمشاد های بلندی که برف به زیباترین نحوی که بلد بود سفید پوششون کرده بود رد شد تا به در مخصوص کارکنان برسه...کلاه سیاه رنگ و ماسکی هم رنگ کلاهش و عینکی داشت که باعث می شد غیر قابل تشخیص به نظر برسه...به آرومی رد شد و به خاطر شلوغ بودن سر کارکنان به خاطر مهمون های مهم امروزشون، یعنی گروه بزرگ و فوق العاده بی تی اس(مخفف: Bang Tan Scouts) تعجبی نداشت که کسی متوجه ورود غیر مجاز و اضافه بودنش نشه!...قدم های نسبتا آرومش رو به سمت رختکن کارکنان خانوم برداشت و وارد شد...برخلاف ظاهر شیک و پیک و باکلاس هتل، قسمت کارکنان خیلی تعریفی نداشت...رختکن حدودا 100 تا کمد فلزی قدی داشت که با کلید باز و بسته می شدند...خوب...هه جی شانس آورده بود و ات بد شناسی...چون هه جی می تونست به راحتی نقشه توی ذهنشو عملی کنه!...هه جی نگاه متمرکزی به داخل رختکن نسبتا غیر قابل قبول هتل اوناما انداخت...خیلی خلوت بود...اوپس...برای عملی شدن نقشه ش باید حداقل یک نفر این جا ها باشه!...ای وای...دقیقا همونطور که می خواست شد!...
*سخن نویسنده:خوب...ممبرای پرفکتمون:)...جدی جدی نمی خواستم پارتو بدم چون حمایت ها خیلی نبود(البته با تشکر ویژه از کسایی که حمایت کردنッ)...هعی...بقیه این پارتو خودتون حدس بزنین(البته که بدجور تابلوعه) و خوب...این هم هدیه شب یلدای من بهتون...یه پارت گونداッ...سعی می کنم زود به زود پارت بدم و هعی...خوب...بچه ها برام دعا کنین(به دلایل معتددی که قراره کشته بشم🙂)...دوستتون دارم و مراقب خودتون باشینッ...)
#ویسگون
#جیمین
#بی_تی_اس
#فیک
#سناریو
اسلاید سوم:ات
اسلاید چهارم:ههجی
★ویو شخص سوم★
اما دختر زیبای مورد علاقه ش، توی اتاق VIP درجه یک طبقه آخر هتل 5 ستاره اوناما، توی یکی از عمیق ترین و آرامش بخش ترین خواب هاش قرار داره:)
کارمندای هتل، بدون توجه به تاریکی و سردی هوا، درگیر آماده کردن صبحانه برای مهمون های اغلب سلبریتیشون، تمیزکاری تمام قسمت های هتل و به طور خلاصه کار های تکراری و تقریبا حوصله سر بر اما در عین حال سرگرم کننده هرروزشون بودند...
آره!...هوا سرد و تاریک بود!...اما نه به اندازه قلب و روح ترسناک و رعب آور اون دختر!...شنیدین می گن بالاتر از سیاهی رنگی نیست؟...ولی این جمله اشتباهه!..بالاتر و سیاه تر از رنگ وجود دلهره آور کانگ هه جی رنگی وجود نداره!حتی اگر رنگ پرهای مشکی رنگ کلاغ های بدیُمن و بدشگونی که توی شب های تیره و تار توی قبرستون ها جولان می دن رو برای مقایسه در نظر گرفت!
شاید بشه گفت کانگ هه جی یکی از کینه توز ترین، بی احساس ترین و قدرتمند ترین سایکو های کهکشانه!...که همین دختر، امروز به عنوان کارکن قاچاقی، خطرناک ترین مهمون ناخونده هتل بود!
هه جی آرامش خاص و عجیبی داشت که هیچ مطابقتی با هدف و انگیزه ای که توی سر می پروروند نداشت!...صبح با بدبختی سعی کرده بود بدون فهمیدن هاوون یا بقیه بک آپ دنسر ها(رقصنده های پشتیبان)از هتلی که داشتند فرار کنه و به هتل اوناما بیاد تا انگیزه دهشتناکش رو عملی کنه...تا یک جاهایی رو تاکسی گرفته بود، اون هم با همون پولی که از پارک ا.ت برای وظیفه باارزش بک آپ دنسریش گرفته بود...چقدر یک آدم می تونه چشم سفید و کینه توز باشه...بعد از پیاده شدن از تاکسی و پرداخت پول نسبتا گزافش،به سمت هتل اوناما به راه افتاد..سرعتش در حد دویدن نبود،اما میشه گفت که دیگه حلزونی هم نبود...با سرعت متوسطش، بعد از ده دقیقه پیاده روی بین کوچه پس کوچه ها و دیدن صحنه های چندش آور نسبتا معمولی نزدیک های بار های سطح پایین به هتل بزرگ و 5 ستاره اوناما رسید...به آروم ترین و محتاط ترین روش ممکن از لای شمشاد های بلندی که برف به زیباترین نحوی که بلد بود سفید پوششون کرده بود رد شد تا به در مخصوص کارکنان برسه...کلاه سیاه رنگ و ماسکی هم رنگ کلاهش و عینکی داشت که باعث می شد غیر قابل تشخیص به نظر برسه...به آرومی رد شد و به خاطر شلوغ بودن سر کارکنان به خاطر مهمون های مهم امروزشون، یعنی گروه بزرگ و فوق العاده بی تی اس(مخفف: Bang Tan Scouts) تعجبی نداشت که کسی متوجه ورود غیر مجاز و اضافه بودنش نشه!...قدم های نسبتا آرومش رو به سمت رختکن کارکنان خانوم برداشت و وارد شد...برخلاف ظاهر شیک و پیک و باکلاس هتل، قسمت کارکنان خیلی تعریفی نداشت...رختکن حدودا 100 تا کمد فلزی قدی داشت که با کلید باز و بسته می شدند...خوب...هه جی شانس آورده بود و ات بد شناسی...چون هه جی می تونست به راحتی نقشه توی ذهنشو عملی کنه!...هه جی نگاه متمرکزی به داخل رختکن نسبتا غیر قابل قبول هتل اوناما انداخت...خیلی خلوت بود...اوپس...برای عملی شدن نقشه ش باید حداقل یک نفر این جا ها باشه!...ای وای...دقیقا همونطور که می خواست شد!...
*سخن نویسنده:خوب...ممبرای پرفکتمون:)...جدی جدی نمی خواستم پارتو بدم چون حمایت ها خیلی نبود(البته با تشکر ویژه از کسایی که حمایت کردنッ)...هعی...بقیه این پارتو خودتون حدس بزنین(البته که بدجور تابلوعه) و خوب...این هم هدیه شب یلدای من بهتون...یه پارت گونداッ...سعی می کنم زود به زود پارت بدم و هعی...خوب...بچه ها برام دعا کنین(به دلایل معتددی که قراره کشته بشم🙂)...دوستتون دارم و مراقب خودتون باشینッ...)
#ویسگون
#جیمین
#بی_تی_اس
#فیک
#سناریو
۷.۷k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.