چند پارتی کوک غمگین
کوک=سوال منو با سوال جواب نده
ا/ت=خوشتیپ کردی...این زندگیت یه نفر دیگه نیست)
کوک=زدی به هدف...میدونم باهوشی) که گارسون میاد و حرفشو قطع میکنه:
چیزی میل دارین؟!)
کوک= دوتا قهوه و یه کیک شکلا)
که ا/ت حرفشو قطع میکنه=
من هیچی نمیخورم)
کوک=برا زندگیم میخوام بگیرم)
ا/ت=پس باهاش قرار داری)
کوک=هوم) ا/ت با عصبانیت گفت=
چجوری این ۱۰سال رو تونستی فراموش کنی..) کوک=میتونم به جرات بگم که بهترین سال های زندگیم بود..)ا/ت مشت بستشو بیشتر فشار میده..
کوک= ولی الان وقتشه به زندگیم سروسامون بدم) جونگ کوک گردنبند رو در میاره و میزاره رو میز.
.ا/ت=واقعا میخوای بری؟!)
کوک=اره این رابطه وقتشه تموم بشه..)
ا/ت=واقعا میخوای تمومش کنی؟؟)
کوک=چند بار بهت بگم اره..)
ا/ت مشتشو باز میکنه و دوتا قرص میزاره دهنش و اب میخوره.. جونگ کوک با نگرانی میگه=چی خوردی؟؟)
ا/ت=توکه برات مهم نیست..)
کوک=میگم چه قرصی خوردی..)جونگ کوک از صندلیش پا میشه و رو به روی ا/ت و صندلی ا/ت رو میچرخونه و سر ا/ت داد میزنه=چییییی خوردی...؟؟؟؟)
ا/ت=قرص برنج..)
ا/ت با چشمانی پر اشک..جونگ کوک مات و حیرون به ا/ت نگاه میکنه و ادم های توی کافه ترسون به این دوتا خیره شده بودن..جونگ کوک اشکاش سرازیر میشن..
/ت با بغض میگه=تو که زندگیم برات مهم نی..پس گریه نکن..من واقعا بدون تو نمیتونم برو با جدیده زندگیتو بساز تازه داماد..)
کوک=لعنتی چ غلطی کردی پاشو بدیم بیمارستان..احمق روانی همش شوخی بود..من امکان نداره با کسی غیر از تو اینجا قرار بزارم..میخواستم رابطمون تموم بشه تا بتونم ازت خواستگاری کنم..)
ا/ت ترسیده و میخکوب فقط به جونگ کوک نگاه میکرد..جونگ کوک جعبه کوچیک قرمزی رو میده به ا/ت و بغلش میکنه و اونو بسمت ماشین میبره.. در ماشین رو با ضرب باز میکنه و ا/ت رو روی صندلی میگذاره جونگ کوک هم سوار میشه...تا بیمارستان جفتشون گریه میکردن...
ا/ت= من نمیخوام بمیرم!)
کوک=خیلی احمقی منم نمیخوام بمیری کاسه چی خوردیش...اگه دو دقیقه صبر میکردی...من دلم نمیومد اذیتت کنم...) جونگ کوک پاش رو روی گاز بیشتر فشار داد...هق هق های ا/ت و سرفه هاش و دستای خونیش فضای خیلی غم انگیزی رو بوجود اورده بودن...^بیمارستان^ جونگ کوک تو سالن انتظار بود..حالش مثل یک نا امیدی بود که ته دلش یه امید خیلی کوچولو هست...خاطره هاش با ا/ت رو توی ذهنش مرور میکرد که دکتر از اتاق ا/ت بیرون اومد..
کوک=اقای دکتر چیشد؟؟!)
..
ا/ت=خوشتیپ کردی...این زندگیت یه نفر دیگه نیست)
کوک=زدی به هدف...میدونم باهوشی) که گارسون میاد و حرفشو قطع میکنه:
چیزی میل دارین؟!)
کوک= دوتا قهوه و یه کیک شکلا)
که ا/ت حرفشو قطع میکنه=
من هیچی نمیخورم)
کوک=برا زندگیم میخوام بگیرم)
ا/ت=پس باهاش قرار داری)
کوک=هوم) ا/ت با عصبانیت گفت=
چجوری این ۱۰سال رو تونستی فراموش کنی..) کوک=میتونم به جرات بگم که بهترین سال های زندگیم بود..)ا/ت مشت بستشو بیشتر فشار میده..
کوک= ولی الان وقتشه به زندگیم سروسامون بدم) جونگ کوک گردنبند رو در میاره و میزاره رو میز.
.ا/ت=واقعا میخوای بری؟!)
کوک=اره این رابطه وقتشه تموم بشه..)
ا/ت=واقعا میخوای تمومش کنی؟؟)
کوک=چند بار بهت بگم اره..)
ا/ت مشتشو باز میکنه و دوتا قرص میزاره دهنش و اب میخوره.. جونگ کوک با نگرانی میگه=چی خوردی؟؟)
ا/ت=توکه برات مهم نیست..)
کوک=میگم چه قرصی خوردی..)جونگ کوک از صندلیش پا میشه و رو به روی ا/ت و صندلی ا/ت رو میچرخونه و سر ا/ت داد میزنه=چییییی خوردی...؟؟؟؟)
ا/ت=قرص برنج..)
ا/ت با چشمانی پر اشک..جونگ کوک مات و حیرون به ا/ت نگاه میکنه و ادم های توی کافه ترسون به این دوتا خیره شده بودن..جونگ کوک اشکاش سرازیر میشن..
/ت با بغض میگه=تو که زندگیم برات مهم نی..پس گریه نکن..من واقعا بدون تو نمیتونم برو با جدیده زندگیتو بساز تازه داماد..)
کوک=لعنتی چ غلطی کردی پاشو بدیم بیمارستان..احمق روانی همش شوخی بود..من امکان نداره با کسی غیر از تو اینجا قرار بزارم..میخواستم رابطمون تموم بشه تا بتونم ازت خواستگاری کنم..)
ا/ت ترسیده و میخکوب فقط به جونگ کوک نگاه میکرد..جونگ کوک جعبه کوچیک قرمزی رو میده به ا/ت و بغلش میکنه و اونو بسمت ماشین میبره.. در ماشین رو با ضرب باز میکنه و ا/ت رو روی صندلی میگذاره جونگ کوک هم سوار میشه...تا بیمارستان جفتشون گریه میکردن...
ا/ت= من نمیخوام بمیرم!)
کوک=خیلی احمقی منم نمیخوام بمیری کاسه چی خوردیش...اگه دو دقیقه صبر میکردی...من دلم نمیومد اذیتت کنم...) جونگ کوک پاش رو روی گاز بیشتر فشار داد...هق هق های ا/ت و سرفه هاش و دستای خونیش فضای خیلی غم انگیزی رو بوجود اورده بودن...^بیمارستان^ جونگ کوک تو سالن انتظار بود..حالش مثل یک نا امیدی بود که ته دلش یه امید خیلی کوچولو هست...خاطره هاش با ا/ت رو توی ذهنش مرور میکرد که دکتر از اتاق ا/ت بیرون اومد..
کوک=اقای دکتر چیشد؟؟!)
..
۴۴.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.