خدمتکار شخصی
خدمتکار شخصی
p¹⁷
دیگه وقت شام بود و همه سر میز نشسته بودن،منو کوک کنار هم نشسته بودیم و پسر عمو های کوک هم رو به رومون بودن
وسطای شام بودیم که نگاه سنگینی رو روی خودم حس کردم و دیدم جک با ی پوزخند مسخره نگام می کنه
اما توجهی نکردم
بعد از شام همه توی سالن نشسته بودیم که
صدای در اومد
جنی: ........
ادامه دارد...
p¹⁷
دیگه وقت شام بود و همه سر میز نشسته بودن،منو کوک کنار هم نشسته بودیم و پسر عمو های کوک هم رو به رومون بودن
وسطای شام بودیم که نگاه سنگینی رو روی خودم حس کردم و دیدم جک با ی پوزخند مسخره نگام می کنه
اما توجهی نکردم
بعد از شام همه توی سالن نشسته بودیم که
صدای در اومد
جنی: ........
ادامه دارد...
۳.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.