ادامه پارت
#ادامه_پارت
یکم که رفتم ترسم ریخت و ریلکس شدم. سیستم ماشین رو که روشن کردم با اهنگ و ولوم بالاش اخمام رفت توهم. موزیکو عوض کردم. به کافیشاپ که رسیدم به بدبختی پارک کردم و پیاده شدم. تو این هوای سرد برای پارک کردن ماشین عرق کرده بودم و از این خندم گرفت. وقتی رفتم داخل بچه هارو از دور دیدم که دور هم روی یه تخت نشسته و قلیون میکشیدن. بعد از احوال پرسی کنار سمیرا و اریا جاگیر شدم. اشکان برادر سمیرا هم اومده بود. در کمال تعجب ماندانا هم حضور داشت. ماندانا یکی از خوشگلترین دخترای دانشکدمون بود. بینیش رو عمل کرده بود. چشمای ابی، پوست صاف و موهای بِلُندش، زیبایی خیره کننده ای رو بهش بخشیده بود.
یکم که رفتم ترسم ریخت و ریلکس شدم. سیستم ماشین رو که روشن کردم با اهنگ و ولوم بالاش اخمام رفت توهم. موزیکو عوض کردم. به کافیشاپ که رسیدم به بدبختی پارک کردم و پیاده شدم. تو این هوای سرد برای پارک کردن ماشین عرق کرده بودم و از این خندم گرفت. وقتی رفتم داخل بچه هارو از دور دیدم که دور هم روی یه تخت نشسته و قلیون میکشیدن. بعد از احوال پرسی کنار سمیرا و اریا جاگیر شدم. اشکان برادر سمیرا هم اومده بود. در کمال تعجب ماندانا هم حضور داشت. ماندانا یکی از خوشگلترین دخترای دانشکدمون بود. بینیش رو عمل کرده بود. چشمای ابی، پوست صاف و موهای بِلُندش، زیبایی خیره کننده ای رو بهش بخشیده بود.
۳۳۰
۱۴ تیر ۱۴۰۳