پارت اخر
رسیدم شرکت پیاده شدمو رفتم داخل
÷سلام خانم جعون خوش اومدین
+مرسی کوک تو اتاقشه
÷بله
+مرسی
به سمت اتاق کوک رفتم.
درو که باز کردم با چیزی که دیدم انگار یه سطل اب یخ ریختن روم اون اون کوک بود که داشت شریکشو میبوسید با افتادن ظرف غذا از دستم با من نگا کردن
=اااات بببببرات تتوضیح میدم
+چه تو ضیح ها چه توضیحی من این ۵ روز و نگراتت بودم همش خودمو مقصر دونستم هق من من به خاطر اینکه از دلت در بیارم هق غذای مورد علاقتو درس کردمو اوردم اینجا که اینو ببینم هق هق هق
=ببین ات اونجور که فک میکنی نیس عزیزم
+تو الان مگه میدونی من چطور فک میکنم هااا حالم ازت بهم میخوره ای کاش هیچ وقت باهات اشنا نمیشدم......
ویو کوک
تو اتاقم بودم که شریکم اومد تو اتاقمو بزور بهم نزدیک شد و منو بوسید همون لحظه هم ات اومد سریع دنبال ات رفتم از در شرکت که رفتم بیرون دیدم کم مونده یه ماشین بهش بزنه که دستشو کشیدم و به طرف خودم بر گردوندمش
=دیوونه شدی هاااا اگه بلایی سرت میومد من چیکار میکردم هااا
.....
+😭😭😭😭😭
دیدم داره گریه میکنه اروم سرشو گرفتمو گذاشتم رو سینم و نوازشش کردم براید استایل بغلش کردمو به سمت اتاقم تو شرکت بردمش
درو با پاهام باز کردم
تلفنو برداشتمو به منشی گفتم برای ات اب بیاره
اب و خورد و لیوانو گذاشتم رو میز
=الان حالت خوبه
+اااره
=ات باور کن من نبوسیدمش قسم میخورم من تو اتاقم بودم که در زده شد وقتی هم گفتم بیا تو دیدم یوناس
(شریکشه)
=دیدم داره نزدیکم هی میشه از جام بلند شدم که بهش بگم برو بیرون که منو بوسید قسم میخورم من کاری نکردم
=ات من تو رو واقعا دوست دارم این ۵ روزیم که خونه نیومدم پیش تهیونگ هیونگ بودم.
(تهیونگ و جونگ کوک دوستای صمیمین)
=قسم میخورم حتی میخوای بهش زنگ بزن بپرس
+باشه من حرفتو باور میکنم
=🫂اتو بغل میکنه
=تو بهترین همسر دنیاییییییی
+خیله خب حالا انقد فشارم نده له شدم
=وایی ببخشید
+اشکال نداره
=اوففف اون دختره هرزه نزاشت دست پخته همسرمو بخورم 😑
+رفتیم خونه دوباره درس میکنم
=واقعااااا😃😃
+اره
=اخجون🙃❤️
=حالا میگم نظرت چیه زود تر بریم خونه
+بریم
و به خوبیو خوشی زندگی کردن
÷سلام خانم جعون خوش اومدین
+مرسی کوک تو اتاقشه
÷بله
+مرسی
به سمت اتاق کوک رفتم.
درو که باز کردم با چیزی که دیدم انگار یه سطل اب یخ ریختن روم اون اون کوک بود که داشت شریکشو میبوسید با افتادن ظرف غذا از دستم با من نگا کردن
=اااات بببببرات تتوضیح میدم
+چه تو ضیح ها چه توضیحی من این ۵ روز و نگراتت بودم همش خودمو مقصر دونستم هق من من به خاطر اینکه از دلت در بیارم هق غذای مورد علاقتو درس کردمو اوردم اینجا که اینو ببینم هق هق هق
=ببین ات اونجور که فک میکنی نیس عزیزم
+تو الان مگه میدونی من چطور فک میکنم هااا حالم ازت بهم میخوره ای کاش هیچ وقت باهات اشنا نمیشدم......
ویو کوک
تو اتاقم بودم که شریکم اومد تو اتاقمو بزور بهم نزدیک شد و منو بوسید همون لحظه هم ات اومد سریع دنبال ات رفتم از در شرکت که رفتم بیرون دیدم کم مونده یه ماشین بهش بزنه که دستشو کشیدم و به طرف خودم بر گردوندمش
=دیوونه شدی هاااا اگه بلایی سرت میومد من چیکار میکردم هااا
.....
+😭😭😭😭😭
دیدم داره گریه میکنه اروم سرشو گرفتمو گذاشتم رو سینم و نوازشش کردم براید استایل بغلش کردمو به سمت اتاقم تو شرکت بردمش
درو با پاهام باز کردم
تلفنو برداشتمو به منشی گفتم برای ات اب بیاره
اب و خورد و لیوانو گذاشتم رو میز
=الان حالت خوبه
+اااره
=ات باور کن من نبوسیدمش قسم میخورم من تو اتاقم بودم که در زده شد وقتی هم گفتم بیا تو دیدم یوناس
(شریکشه)
=دیدم داره نزدیکم هی میشه از جام بلند شدم که بهش بگم برو بیرون که منو بوسید قسم میخورم من کاری نکردم
=ات من تو رو واقعا دوست دارم این ۵ روزیم که خونه نیومدم پیش تهیونگ هیونگ بودم.
(تهیونگ و جونگ کوک دوستای صمیمین)
=قسم میخورم حتی میخوای بهش زنگ بزن بپرس
+باشه من حرفتو باور میکنم
=🫂اتو بغل میکنه
=تو بهترین همسر دنیاییییییی
+خیله خب حالا انقد فشارم نده له شدم
=وایی ببخشید
+اشکال نداره
=اوففف اون دختره هرزه نزاشت دست پخته همسرمو بخورم 😑
+رفتیم خونه دوباره درس میکنم
=واقعااااا😃😃
+اره
=اخجون🙃❤️
=حالا میگم نظرت چیه زود تر بریم خونه
+بریم
و به خوبیو خوشی زندگی کردن
۱۲.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.