ادامه 🪩عشقـ ِرومخـp¹
تنها جاهای خالی دوتا میز پشت سر هم بود که سر هرکدوم دوتا پسر نشسته بودن. من رفتم نشستم سر میز جلوییه و گارام پشت سرم نشست. صدای پچ پچ همه بلند شد. با تعجبی که سعی میکردم نشونش ندم به بقیه نگاه کردم و بعد یه تک نگاه به پسر بقلیم انداختم که با یه پوزخند ترسناک بهم خیره شده بود.از خودم تشکر کردم که اسپری فلفل رو اوردم و بعد به گارام یه نگاه انداختم که دیدم رنگ گچ شده:/؟ با پام زدم یه پاش که یعنی جم کن خودتو!
سر تکون داد و پاشو متقابلا زد به پام. ( علامت استاد%)
%خب فک کنم دانش اموزای جدیدمون بدشون نیاد یه توضیحی بدن که چرا 10مین دیر سر کلاس حاضر شدن؟! وای کاملا واضحه که چقدر معلمه رو مخه🙄😑 گارام دوباره زد به پام که یعنی یه جوری جمعش کنم و گفتم -عاااا خب توی ترکیه کلاسها ساعت 8 شروع می شد و ما فک میکردیم که اینجا هم همینطور نباشه*گفتم که کره ایم خیلی خوب نیس* گارام اومد جمعش کنه و گفت +منظورش اینه که فک میکردیم اینجاهم ساعت 8 شروع بشه مکث کرد و ادامه داد +ما چون تو سن کم به ترکیه رفتیم خیلی کره ایمون خوب نیست و ممکنه بعضی کلمه هارو اشتباه بگیم پس امیدوارم که باهامون کنار بیاین و اگه کلمه ای رو اشتباه گفتیم بهمون بگید تا اصلاحش کنیم😊 ازینکه انقد داشتم مثبت نشون میدادم خسته شدم و خواستم خودمو سَوِج نشون بدم و به همه بفهمونم که دیگه جرعت نکنن باهامون در بیفتن پس گفتم -اگرم کنار نیومدین به یه ورم در هر حال مشکل خودتونه. به جلو خیره شدم و باز ادامسمو باد کردمو ترکوندم. استادمون کف کرده بود:| %بهتر نیست که حداقل روز اول رو زود میومدین و یکم ملایم تر رفتار میکردین تا بیشتر بتونین با بقیه کنار بیاین:| -و همینطور بهتر نیست که بیشتر ازین وقت کلاس رو تلف نکنیم و درس رو ادامه بدین:|؟!
گارام زد پس کلم به طوری که یه جورایی پرت شدم جلو! یه چشم غره بهش رفتم و دوباره یه صندلی تکیه دادم و ادامسم رو جویدم. استادم شروع کرد به درس دادن . بعد از اینکه تموم شد رفتیم تو غذاخوری دانشگاه و غذا گرفتیم و نشستیم رو میز. و بعد اون دوتا بقل دستی من و گارام اومدن کنارمون. دوباره پچ پچ ها شروع شد و همه خیره شدن به ما. به ترکی به گارام گفتم بریم یه جای دیگه بشینیم سر تکون داد پاشدیم بریم که یکیشون که بقل دستی من بود گفت ×کجا به سلامتی؟ و دوباره اون پوزخند لعنتی و ترسناکشو زد!
سر تکون داد و پاشو متقابلا زد به پام. ( علامت استاد%)
%خب فک کنم دانش اموزای جدیدمون بدشون نیاد یه توضیحی بدن که چرا 10مین دیر سر کلاس حاضر شدن؟! وای کاملا واضحه که چقدر معلمه رو مخه🙄😑 گارام دوباره زد به پام که یعنی یه جوری جمعش کنم و گفتم -عاااا خب توی ترکیه کلاسها ساعت 8 شروع می شد و ما فک میکردیم که اینجا هم همینطور نباشه*گفتم که کره ایم خیلی خوب نیس* گارام اومد جمعش کنه و گفت +منظورش اینه که فک میکردیم اینجاهم ساعت 8 شروع بشه مکث کرد و ادامه داد +ما چون تو سن کم به ترکیه رفتیم خیلی کره ایمون خوب نیست و ممکنه بعضی کلمه هارو اشتباه بگیم پس امیدوارم که باهامون کنار بیاین و اگه کلمه ای رو اشتباه گفتیم بهمون بگید تا اصلاحش کنیم😊 ازینکه انقد داشتم مثبت نشون میدادم خسته شدم و خواستم خودمو سَوِج نشون بدم و به همه بفهمونم که دیگه جرعت نکنن باهامون در بیفتن پس گفتم -اگرم کنار نیومدین به یه ورم در هر حال مشکل خودتونه. به جلو خیره شدم و باز ادامسمو باد کردمو ترکوندم. استادمون کف کرده بود:| %بهتر نیست که حداقل روز اول رو زود میومدین و یکم ملایم تر رفتار میکردین تا بیشتر بتونین با بقیه کنار بیاین:| -و همینطور بهتر نیست که بیشتر ازین وقت کلاس رو تلف نکنیم و درس رو ادامه بدین:|؟!
گارام زد پس کلم به طوری که یه جورایی پرت شدم جلو! یه چشم غره بهش رفتم و دوباره یه صندلی تکیه دادم و ادامسم رو جویدم. استادم شروع کرد به درس دادن . بعد از اینکه تموم شد رفتیم تو غذاخوری دانشگاه و غذا گرفتیم و نشستیم رو میز. و بعد اون دوتا بقل دستی من و گارام اومدن کنارمون. دوباره پچ پچ ها شروع شد و همه خیره شدن به ما. به ترکی به گارام گفتم بریم یه جای دیگه بشینیم سر تکون داد پاشدیم بریم که یکیشون که بقل دستی من بود گفت ×کجا به سلامتی؟ و دوباره اون پوزخند لعنتی و ترسناکشو زد!
۱.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.