p2
p2
ویو جونگ کوک:
کارهام رو انجام دادم و جلسه تموم شد باید دنبال یک فرد جدید برای کمک به طراح بگردم
کسی به ذهنم نمیرسید
بهتره از ات بپرسم کسی رو سراغ داره یا نه
رفتم جلوی در اتاق ات و در زدم
ات:بفرمایید
جونگ کوک:سلام
ات:سلام
جونگ کوک:ات کسی رو سراغ داری که کارش توی هنر و اینا خوب باشه تا به طراح کمک کنه؟
ات:بله یه دوستی دارم اسمش سونگهو و اتفاقا دوست داشتش که طراح باشه و اینا .....
(سونگهو دوست ات و پسره)
جونگ کوک: اوه پس لطفا بهش بگو فردا بیاد
ات:بله چشم
جونگ کوک:ممنون من میرم توی اتاقم
ات:خواهش میکنم ، بله
از اتاق ات اومدم بیرون و رفتم توی اتاق خودم
یعنی ات یه دوست پسر داره که اسمش سونگهو
اصلا به من چه
از زبان خودم:
چند ساعت گذشت شب شد و کارشون تموم شد
جونگ کوک داشت میرفت خونه که ات رو دید
جونگ کوک:ات پیاده میری؟
ات:بله پیاده میرم انگار امشب تاکسی گیر نمیاد
جونگ کوک:خب بیا من میرسونمت
ات:آخه زحمتتون میشه
جونگ کوک:نه بابا چه زحمتی بفرمایید بشینید
ات:چشم ، ازتون ممنونم
جونگ کوک و ات سوار ماشین شدن
جونگ کوک:خونت کجاست؟
ات:.... (خودتون یچی فکر کنید حالا)
جونگ کوک:اوک
چند دقیقه بعد....
جونگ کوک:بفرما
ات:دستتون درد نکنه
جونگ کوک:خواهش میکنم خدافظ
ات:خدافظ
ویو ات:اومدم خونه یکم نودل داشتم درست کردم خوردم و لباس خوابم رو پوشیدم
و به سونگهو زنگ زدم
ات:سلام سونگی کوچولو
سونگهو:سلام پشمک
خوبه من ازت ۲ سال بزرگترم باز بهم میگی کوچولو
ات:آره راستی سونگهو دوست داری طراح بشی یا همون کمک دست طراح
سونگهو:آره چطور؟
ات:خب پس فردا ساعت ۷ بیا دنبالم تا بریم شرکت رئیسم که تورو بهش معرفی کنم
سونگهو:وایی دختر تو حرف نداریی دوست دارم مرسی
ات:خیلی خب پرو نشو ، پس فردا ساعت ۷ بیا دنبالم برای شرکت
سونگهو:اوک بای
ات:بای
تلفن رو قطع کردم و گرفتم خوابیدم
ویو جونگ کوک:
کارهام رو انجام دادم و جلسه تموم شد باید دنبال یک فرد جدید برای کمک به طراح بگردم
کسی به ذهنم نمیرسید
بهتره از ات بپرسم کسی رو سراغ داره یا نه
رفتم جلوی در اتاق ات و در زدم
ات:بفرمایید
جونگ کوک:سلام
ات:سلام
جونگ کوک:ات کسی رو سراغ داری که کارش توی هنر و اینا خوب باشه تا به طراح کمک کنه؟
ات:بله یه دوستی دارم اسمش سونگهو و اتفاقا دوست داشتش که طراح باشه و اینا .....
(سونگهو دوست ات و پسره)
جونگ کوک: اوه پس لطفا بهش بگو فردا بیاد
ات:بله چشم
جونگ کوک:ممنون من میرم توی اتاقم
ات:خواهش میکنم ، بله
از اتاق ات اومدم بیرون و رفتم توی اتاق خودم
یعنی ات یه دوست پسر داره که اسمش سونگهو
اصلا به من چه
از زبان خودم:
چند ساعت گذشت شب شد و کارشون تموم شد
جونگ کوک داشت میرفت خونه که ات رو دید
جونگ کوک:ات پیاده میری؟
ات:بله پیاده میرم انگار امشب تاکسی گیر نمیاد
جونگ کوک:خب بیا من میرسونمت
ات:آخه زحمتتون میشه
جونگ کوک:نه بابا چه زحمتی بفرمایید بشینید
ات:چشم ، ازتون ممنونم
جونگ کوک و ات سوار ماشین شدن
جونگ کوک:خونت کجاست؟
ات:.... (خودتون یچی فکر کنید حالا)
جونگ کوک:اوک
چند دقیقه بعد....
جونگ کوک:بفرما
ات:دستتون درد نکنه
جونگ کوک:خواهش میکنم خدافظ
ات:خدافظ
ویو ات:اومدم خونه یکم نودل داشتم درست کردم خوردم و لباس خوابم رو پوشیدم
و به سونگهو زنگ زدم
ات:سلام سونگی کوچولو
سونگهو:سلام پشمک
خوبه من ازت ۲ سال بزرگترم باز بهم میگی کوچولو
ات:آره راستی سونگهو دوست داری طراح بشی یا همون کمک دست طراح
سونگهو:آره چطور؟
ات:خب پس فردا ساعت ۷ بیا دنبالم تا بریم شرکت رئیسم که تورو بهش معرفی کنم
سونگهو:وایی دختر تو حرف نداریی دوست دارم مرسی
ات:خیلی خب پرو نشو ، پس فردا ساعت ۷ بیا دنبالم برای شرکت
سونگهو:اوک بای
ات:بای
تلفن رو قطع کردم و گرفتم خوابیدم
۳.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.