فیک من یک خون آشام هست ؟! پارت ۶
دختره : یعنی چی که کات کنیم ؟!
جونگ کوک : همین که گفتم خیلی باهم بودیم من دیگه خسته شدم
دختره : اما ما فقط یک روزه که باهم دوست شدیم!
جونگ کوک : باهم رفتیم کافی شاپ تازه با هم شیرموز هم خوردیم همین قدر بسه
دختره : اما…
جونگ کوک : بای
و جونگ کوک از دختره دور شد که تهیونگ و جیمین رو دید به سمتش میان
جیمین : دوباره کات کردی ؟!
جونگ کوک : هیونگ خوب باهاش خیلی دوست بودم دیگه خسته شدم
تهیونگ : خب وقتی ازشون خوشت نمیاد چرا باهاشون قرار میزاری ؟!
جونگکوک شونه ای بالا انداخت و گفت
جونگ کوک : نمیدونم شاید برای تفریح
جیمین : از دست تو
دو تا دختر از کنار پسرا رد شدند که اتفاقی پسرا حرف هاشون رو شنیدند
دختر اولیه : واقعا اون نوه ی آقای گانگه باورم نمیشه
دختر دومیه : آره ولی فکر نکنم سوزی راحتش بزاره
دختر اولیه : آره دیدم داشت با دوستاش میرفت پیش هانا
جیمین : چی سوزی میخواد هانا رو اذیت کنه ؟!
تهیونگ : بهتره زودتر بریم پیش هانا
جونگ کوک : آه بیخیال اون دختره به ما چه ربطی داره
جیمین : جونگ کوک واقعا چت شده اون دختر خالمون هست ؟!
جیمین و تهیونک با عصبانیت به کوک نگاه کردند و رفتند به سمت کلاس هانا جونگ کوک هم به ناچار دنبالشون راه افتاد
پسرا وارد کلاس شدند و شاهد صحنه ای که سوزی محکم هانا رو پرت کرد روی زمین بودند
جیمین : اینجا چه خبره ؟!
با شنیدن صدای جیمین سوزی و دوستاش از ترس به خودشون لرزیدند و سریع برگشتند به سمت صدا
سوزی : اوپا من فقط…
جیمین نزاشت سوزی حرفش رو بزنه و زدش کنار و رفت سمت هانا
جیمین : ببینم آسیب دیدی
هانا سرش رو آروم به علامت مثبت تکون داد
تهیونگ هم رفت سمت هانا و آروم دست آسیب دیده هانا رو توی دستش گرفت که هانا از درد ناله آرومی کرد و چشماش رو بست تهیونگ رو کرد به سمت جیمین و گفت
تهیونگ : من میبرمش درمانگاه
تهیونگ کمک هانا کرد که بلند بشه و آروم بردش از کلاس بیرون بعد رفتن هانا جیمین با عصبانیت برگشت و به دخترا نگاه کرد و به سمتشون رفت و با صدای بلند گفت
جیمین : فقط اگر یک بار دیگه هانا رو اذیت کنید بد میبینید
و بعد از کلاس خارج شد که جونگ کوک هم پشت سرش از کلاس خارج شد
…..
دکتر در حالی که دست هانا رو میبست گفت
دکتر : یک چند روزی طول میکشه تا کاملا دستت خوب بشه و تا اون موقع نباید زیاد ازش کار بکشی باشه ؟
هانا سرش رو به علامت مثبت تکون داد
دکتر : خوب دیگه تموم شد می تونی بری
هانا و تهیونگ بعد از تشکر از دکتر از اتاق خارج شدند که تهیونگ گفت
تهیونگ : اگر دوباره اون دخترا خواستن اذیتت کنند بیا و به ما بگو باشه ؟
هانا : باشه ممنونم
تهیونگ : میتونم یک سوالی بپرسم ؟
هانا : آره
تهیونگ : تو…
با اومدن جیمین و جونگ کوک تهیونگ نتونست حرفش رو کامل کنه
جیمین : الان حالت خوبه ؟
هانا : آره ممنونم
جونگ کوک آروم گفت
جونگ کوک : فقط یک ضربه کوچیک بود الکی بزرگش میکنید
جیمین : ما خیلی نگرانت شدیم همینطور جونگ کوک درسته ؟
جیمین برگشت و با صورتی عصبانی به جونگ کوک نگاه کرد
جونگ کوک : ااره منم نگرانت شده بودم
شرایط پارت بعد :
٣٠ لایک
٢٠ کامنت ( شرایط کامنت ها رو کم کردم به شرطی که پیام تکراری نفرستید )
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
جونگ کوک : همین که گفتم خیلی باهم بودیم من دیگه خسته شدم
دختره : اما ما فقط یک روزه که باهم دوست شدیم!
جونگ کوک : باهم رفتیم کافی شاپ تازه با هم شیرموز هم خوردیم همین قدر بسه
دختره : اما…
جونگ کوک : بای
و جونگ کوک از دختره دور شد که تهیونگ و جیمین رو دید به سمتش میان
جیمین : دوباره کات کردی ؟!
جونگ کوک : هیونگ خوب باهاش خیلی دوست بودم دیگه خسته شدم
تهیونگ : خب وقتی ازشون خوشت نمیاد چرا باهاشون قرار میزاری ؟!
جونگکوک شونه ای بالا انداخت و گفت
جونگ کوک : نمیدونم شاید برای تفریح
جیمین : از دست تو
دو تا دختر از کنار پسرا رد شدند که اتفاقی پسرا حرف هاشون رو شنیدند
دختر اولیه : واقعا اون نوه ی آقای گانگه باورم نمیشه
دختر دومیه : آره ولی فکر نکنم سوزی راحتش بزاره
دختر اولیه : آره دیدم داشت با دوستاش میرفت پیش هانا
جیمین : چی سوزی میخواد هانا رو اذیت کنه ؟!
تهیونگ : بهتره زودتر بریم پیش هانا
جونگ کوک : آه بیخیال اون دختره به ما چه ربطی داره
جیمین : جونگ کوک واقعا چت شده اون دختر خالمون هست ؟!
جیمین و تهیونک با عصبانیت به کوک نگاه کردند و رفتند به سمت کلاس هانا جونگ کوک هم به ناچار دنبالشون راه افتاد
پسرا وارد کلاس شدند و شاهد صحنه ای که سوزی محکم هانا رو پرت کرد روی زمین بودند
جیمین : اینجا چه خبره ؟!
با شنیدن صدای جیمین سوزی و دوستاش از ترس به خودشون لرزیدند و سریع برگشتند به سمت صدا
سوزی : اوپا من فقط…
جیمین نزاشت سوزی حرفش رو بزنه و زدش کنار و رفت سمت هانا
جیمین : ببینم آسیب دیدی
هانا سرش رو آروم به علامت مثبت تکون داد
تهیونگ هم رفت سمت هانا و آروم دست آسیب دیده هانا رو توی دستش گرفت که هانا از درد ناله آرومی کرد و چشماش رو بست تهیونگ رو کرد به سمت جیمین و گفت
تهیونگ : من میبرمش درمانگاه
تهیونگ کمک هانا کرد که بلند بشه و آروم بردش از کلاس بیرون بعد رفتن هانا جیمین با عصبانیت برگشت و به دخترا نگاه کرد و به سمتشون رفت و با صدای بلند گفت
جیمین : فقط اگر یک بار دیگه هانا رو اذیت کنید بد میبینید
و بعد از کلاس خارج شد که جونگ کوک هم پشت سرش از کلاس خارج شد
…..
دکتر در حالی که دست هانا رو میبست گفت
دکتر : یک چند روزی طول میکشه تا کاملا دستت خوب بشه و تا اون موقع نباید زیاد ازش کار بکشی باشه ؟
هانا سرش رو به علامت مثبت تکون داد
دکتر : خوب دیگه تموم شد می تونی بری
هانا و تهیونگ بعد از تشکر از دکتر از اتاق خارج شدند که تهیونگ گفت
تهیونگ : اگر دوباره اون دخترا خواستن اذیتت کنند بیا و به ما بگو باشه ؟
هانا : باشه ممنونم
تهیونگ : میتونم یک سوالی بپرسم ؟
هانا : آره
تهیونگ : تو…
با اومدن جیمین و جونگ کوک تهیونگ نتونست حرفش رو کامل کنه
جیمین : الان حالت خوبه ؟
هانا : آره ممنونم
جونگ کوک آروم گفت
جونگ کوک : فقط یک ضربه کوچیک بود الکی بزرگش میکنید
جیمین : ما خیلی نگرانت شدیم همینطور جونگ کوک درسته ؟
جیمین برگشت و با صورتی عصبانی به جونگ کوک نگاه کرد
جونگ کوک : ااره منم نگرانت شده بودم
شرایط پارت بعد :
٣٠ لایک
٢٠ کامنت ( شرایط کامنت ها رو کم کردم به شرطی که پیام تکراری نفرستید )
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۱۳۸.۷k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.