تک پارتی(درخواستی)
#تک_پارتی
#درخواستی
#بنگچان
{وقتی زیادی روت حساسه...!}
ویو یورآ(خودم)
همینطور که داشتی کراواتش رو مرتب میکردی به چشاش زل زدی اونم متقابلن چشاشو از آینه گرفت و به چشای تو دوخت
لبخندی تو لبات به وجود آورد که خجالت کشیدی و دوباره به کراواتش زل زدی بعد اتمام کارت خواستی عقب بری که کمرتو گرفت و بهت اجازه اینکارو نداد!
علامت ا.ت+ علامت چان_
+ام...چیزی شده استاد؟؟
لبخندی زد و گفت:نه بیبی گرلم..
+پس اینجوری قشنگ بهم زل نزنید نمیتونم خودمو کنترل کنم!!
تورو بیشتر به خودش چسبوند و گفت:خوب کی گفته باید خودتو کنترل کنی؟!(آروم)
دستاتو دور گردنش حلقه زدی و لبشو سطحی بوسیدی..
از اینکارت خندش گرفت که از بغلش خارج شدی و گفتی:دیرمون شد نخنددد....
و بعد کیفتو برداشتی و رفتی بیرون اونم دنبالت از خونه خارج شد وارد ماشین شدید تو راه هیچ حرفی بینتون رد و بدل نشد که رسیدید به دانشگاه...
تو اول از ماشین پیاده شدی چون نمیخواستی کسی از رابطتون با خبر شه...
وارد دانشگاه شدی و به سمت کلاست رفتی..
که با گرفته شدن محکم دستت متوقف شدی با نهایت خشمت برگشتی سمت کسی که دستتو گرفته بود ولی با دیدن سوهو خشمت به نگرانی تبدیل شد خدای من این قراره چندمین باری باشه که من سوهو رو بدون اینکه چان متوجه بشه رد میکنم؟؟
علامت سوهو÷
÷بیبی حالت خوبه؟؟
خواستی دستتو بکشی بیرون که این اجازه رو بهت نداد و محکم تر گرفتت...
+ولم کننن...
÷نچ بیب امروز باید باهام قرار بذاری دیگه خیلی طولش دادیم...
واییی خدایا الان چه خاکی به سرم بریزم؟؟
با استرس اینور و اونورو نگاه کردی که ببینی چان هست یا نه که متسفانه وقتی سرتو به چپ برگردوندی انتهای راهرو چان با نهایت عصبانیت تو جاش مکث کرده و به تو زل زده بود فاتحتو زیر لب خوندی میدونستی که بدبخت شدی!!!
دوباره سعی کردی دستتو از دستش بکشی بیرون که اینبار سوهو عصبانی شد و تورو محکم چسبوند به دیوار...
÷فک کنم زبون آدمیزاد حالی نمیشی!!
چون دستت درد میکرد آخی از زیر لب به بیرون دادی بغض تو چشات موج میزد ولی نگهش داشته بود..
+سوهو...ول کننن...برای خودت بد تموم میشه!!
سوهو پوزخندی زد ولی خیلی نگذشت که این پوزخند با صدای یکی از رو لباش محو شد..
_فک کنم ا.ت راست میگه..ول نکنی واسه خودت بد میشه...
چشاتو محکم رو هم بستی و شروع کردی به گریه کردن...
÷استاد شما کی باشین دخالت میکنین...
چان پوزخند ترسناکی زد و امد جلو دستشو گذاشت رو بازو سوهو و همراه با فشار دادن با صدای بلندی گفت:من صاحبشم!!!
و بعد یک مشت محکمی به صورت سوهو زد که با همون مشت سوهو بیهوش شد...
رفت نشست روش و محکم تر دو سه مشت تا به صورتش زد و با همون عصبانیت قبلیش ادامه داد:این فقط یه درسه که بفهمی کسی نباید به اموال من دست بزنه...
برگشت سمت تو محکم دستتو گرفت و کشید اتاق خودش درو قفل کرد و چسبوندت به دیوار...
_بنال ببینم این عوضی چندمین باره باهات همچنین کاریو کرده؟؟؟
از ترس تن صداش به خودت لرزیدی هر چند خیلی دوسش داشتی ولی ازش مثل چی هم میترسیدی...
_دههه بنالللل...(داد)
با گریه شروع کردی به حرف زدن:هق...نمی....نمیدونم هققق
_پسس اونقد زیاده که نمیدونی چقد اینکارو باهات کرده...ا.تتت چراااا روانیم میکنییی مگههه نگفتم کسییی اذیتت کرددد بهممم بگوو!!
از ترس به خودت جمع شده بودی چان که تازه متوجه این شده بود دستشو محکم کوبید به دیوار و تورو به بغلش کشید...
سرتو نوازش کرد و گفت:ببخشید ا.ت ببخشید میدونی که روانیتم گریه نکن...
دستاتو دور کمرش حلقه زدی و گفتی:دیگه سرم...هقق...داد...هققق.نزن!
سرتو بوسید و گفت:چشم:)
The end...
#درخواستی
#بنگچان
{وقتی زیادی روت حساسه...!}
ویو یورآ(خودم)
همینطور که داشتی کراواتش رو مرتب میکردی به چشاش زل زدی اونم متقابلن چشاشو از آینه گرفت و به چشای تو دوخت
لبخندی تو لبات به وجود آورد که خجالت کشیدی و دوباره به کراواتش زل زدی بعد اتمام کارت خواستی عقب بری که کمرتو گرفت و بهت اجازه اینکارو نداد!
علامت ا.ت+ علامت چان_
+ام...چیزی شده استاد؟؟
لبخندی زد و گفت:نه بیبی گرلم..
+پس اینجوری قشنگ بهم زل نزنید نمیتونم خودمو کنترل کنم!!
تورو بیشتر به خودش چسبوند و گفت:خوب کی گفته باید خودتو کنترل کنی؟!(آروم)
دستاتو دور گردنش حلقه زدی و لبشو سطحی بوسیدی..
از اینکارت خندش گرفت که از بغلش خارج شدی و گفتی:دیرمون شد نخنددد....
و بعد کیفتو برداشتی و رفتی بیرون اونم دنبالت از خونه خارج شد وارد ماشین شدید تو راه هیچ حرفی بینتون رد و بدل نشد که رسیدید به دانشگاه...
تو اول از ماشین پیاده شدی چون نمیخواستی کسی از رابطتون با خبر شه...
وارد دانشگاه شدی و به سمت کلاست رفتی..
که با گرفته شدن محکم دستت متوقف شدی با نهایت خشمت برگشتی سمت کسی که دستتو گرفته بود ولی با دیدن سوهو خشمت به نگرانی تبدیل شد خدای من این قراره چندمین باری باشه که من سوهو رو بدون اینکه چان متوجه بشه رد میکنم؟؟
علامت سوهو÷
÷بیبی حالت خوبه؟؟
خواستی دستتو بکشی بیرون که این اجازه رو بهت نداد و محکم تر گرفتت...
+ولم کننن...
÷نچ بیب امروز باید باهام قرار بذاری دیگه خیلی طولش دادیم...
واییی خدایا الان چه خاکی به سرم بریزم؟؟
با استرس اینور و اونورو نگاه کردی که ببینی چان هست یا نه که متسفانه وقتی سرتو به چپ برگردوندی انتهای راهرو چان با نهایت عصبانیت تو جاش مکث کرده و به تو زل زده بود فاتحتو زیر لب خوندی میدونستی که بدبخت شدی!!!
دوباره سعی کردی دستتو از دستش بکشی بیرون که اینبار سوهو عصبانی شد و تورو محکم چسبوند به دیوار...
÷فک کنم زبون آدمیزاد حالی نمیشی!!
چون دستت درد میکرد آخی از زیر لب به بیرون دادی بغض تو چشات موج میزد ولی نگهش داشته بود..
+سوهو...ول کننن...برای خودت بد تموم میشه!!
سوهو پوزخندی زد ولی خیلی نگذشت که این پوزخند با صدای یکی از رو لباش محو شد..
_فک کنم ا.ت راست میگه..ول نکنی واسه خودت بد میشه...
چشاتو محکم رو هم بستی و شروع کردی به گریه کردن...
÷استاد شما کی باشین دخالت میکنین...
چان پوزخند ترسناکی زد و امد جلو دستشو گذاشت رو بازو سوهو و همراه با فشار دادن با صدای بلندی گفت:من صاحبشم!!!
و بعد یک مشت محکمی به صورت سوهو زد که با همون مشت سوهو بیهوش شد...
رفت نشست روش و محکم تر دو سه مشت تا به صورتش زد و با همون عصبانیت قبلیش ادامه داد:این فقط یه درسه که بفهمی کسی نباید به اموال من دست بزنه...
برگشت سمت تو محکم دستتو گرفت و کشید اتاق خودش درو قفل کرد و چسبوندت به دیوار...
_بنال ببینم این عوضی چندمین باره باهات همچنین کاریو کرده؟؟؟
از ترس تن صداش به خودت لرزیدی هر چند خیلی دوسش داشتی ولی ازش مثل چی هم میترسیدی...
_دههه بنالللل...(داد)
با گریه شروع کردی به حرف زدن:هق...نمی....نمیدونم هققق
_پسس اونقد زیاده که نمیدونی چقد اینکارو باهات کرده...ا.تتت چراااا روانیم میکنییی مگههه نگفتم کسییی اذیتت کرددد بهممم بگوو!!
از ترس به خودت جمع شده بودی چان که تازه متوجه این شده بود دستشو محکم کوبید به دیوار و تورو به بغلش کشید...
سرتو نوازش کرد و گفت:ببخشید ا.ت ببخشید میدونی که روانیتم گریه نکن...
دستاتو دور کمرش حلقه زدی و گفتی:دیگه سرم...هقق...داد...هققق.نزن!
سرتو بوسید و گفت:چشم:)
The end...
۱۸.۸k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.