تبدیل نفرت به عشق
پارت15
بعد از کلی کار برگشتم خونه مستقیم رفتم سمت تخت و گرفتم کپیدم چون باید ساعت 7 شرکت میبودم
ساعت 6 صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم آماده شدم با کای رفتیم شرکت کای:بدبخت شدیممممم ا/ت:چرا؟ کای:مدل دخترمون امروز نمیاد ا/ت:لونا رو میگی وا خب الان چی کار کنیم کای: میتونی بری جاش ا/ت:مجبورم؟ کای: کسی رو نداریم پس اره مجبوری ا/ت:اوک
رفتیم سمت محل فیلمبرداری رفتم چندتا لباس پرو کردم که یکیش خیلی بهم اومد همونو انتخاب کردم
لباس تهیونگ مشکی و لباس من سفید بود
دروغ چرا اما جذاب شده بود
چند تا عکس گرفتیم ولی از اینکه تویه تبلیغ شرکتم خودم بودم زیاد حس خوبی بهم دس نمیداد و همینطور توی اون عکس ها مجبور بودم خیلی به تهیونگ نزدیک باشم و این حس منو اذیت میکرد
یه باز هم ویو تهیونگ
اون ازدواج کرده بود و بچه داشت اما من فقط بخاطر اون اومدم شرکتش و بخاطر اون مدل شدم درد بدیه دوست دارم اون کای رو خفه کنم ولی نمیشه اما اون بالغ شده بود و حالا صاحب شرکت بود دختری که تا سه سال پیش هیچ کاری نمیتونست انجام بده اون رو پایه خودش وایساده بود و همینطور جذاب تر شده بود
ویو ا/ت
بلاخره عکس برداری تموم شد
پدرم دراومد هعی برو اینور اینجوری کن اینجوری کن اه بخاطره همینه که بده ایش لونا رو میکشم مننن کای: داری نقشه کشتن لونا رو میکشی؟
اسلاید دوم عکس لباس ا/ت سوم عکس لباسه تهیونگ
بعد از کلی کار برگشتم خونه مستقیم رفتم سمت تخت و گرفتم کپیدم چون باید ساعت 7 شرکت میبودم
ساعت 6 صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم آماده شدم با کای رفتیم شرکت کای:بدبخت شدیممممم ا/ت:چرا؟ کای:مدل دخترمون امروز نمیاد ا/ت:لونا رو میگی وا خب الان چی کار کنیم کای: میتونی بری جاش ا/ت:مجبورم؟ کای: کسی رو نداریم پس اره مجبوری ا/ت:اوک
رفتیم سمت محل فیلمبرداری رفتم چندتا لباس پرو کردم که یکیش خیلی بهم اومد همونو انتخاب کردم
لباس تهیونگ مشکی و لباس من سفید بود
دروغ چرا اما جذاب شده بود
چند تا عکس گرفتیم ولی از اینکه تویه تبلیغ شرکتم خودم بودم زیاد حس خوبی بهم دس نمیداد و همینطور توی اون عکس ها مجبور بودم خیلی به تهیونگ نزدیک باشم و این حس منو اذیت میکرد
یه باز هم ویو تهیونگ
اون ازدواج کرده بود و بچه داشت اما من فقط بخاطر اون اومدم شرکتش و بخاطر اون مدل شدم درد بدیه دوست دارم اون کای رو خفه کنم ولی نمیشه اما اون بالغ شده بود و حالا صاحب شرکت بود دختری که تا سه سال پیش هیچ کاری نمیتونست انجام بده اون رو پایه خودش وایساده بود و همینطور جذاب تر شده بود
ویو ا/ت
بلاخره عکس برداری تموم شد
پدرم دراومد هعی برو اینور اینجوری کن اینجوری کن اه بخاطره همینه که بده ایش لونا رو میکشم مننن کای: داری نقشه کشتن لونا رو میکشی؟
اسلاید دوم عکس لباس ا/ت سوم عکس لباسه تهیونگ
۲.۴k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.