(انتقام یا عشق)
پارت: ۱٠
تهیونگ کمی فکر کرد:
- اگر قبول کنم، چه چیزی گیر من میاد؟
- قاتل پدرت مجازات میشه و مدت زمان کمتری توی زندان سپری میکنی
تهیونگ چشماشو بست و نفس عمیقی کشید:
- فقط همین یکبار
- خوبه... حالا من رو باز کن، انگشتان نازنینم درد گرفتن، تا حالا انقدر یه آدم رو بی استعداد ندیده بودم
جی یونگ جیغ زد:
- چیییییییی؟
هایون به تهیونگ که داشت دستاشو باز میکرد نگاه کرد:
- همیشه انقدر جیغ میزنه؟
- جیغ هاش از دلفین هم بد تره
جی هون سعی کرپ جلوی خنده اش رو بگیره که تهیونگ زد تو سرش:
- هنوز تو رو نبخشیدم، حواست باشه
- به من چه؟ همش پیشنهاد هایون بود
- یعنی تو از اول مافیا شدن من جاسوسی میکردی؟
- البته
- حالا که اینجوری شد همینجا بمون
- هی، این همه سال نوکری تو رو کردم اینه جوابش؟
- آره اینه جوابش
موقعیت: ساعت ۱۰ شب، پایگاه ۳
تهیونگ رو صندلی کنار یکی از میز ها نشسته بود:
- من گشنمههههههه
کل پلیس ها از دادی که زد پریدن بالا هایون اومد سمتش:
- هیس، دو دقیقه دندون رو جیگر بزار
- گشنمه، مگه من رو گروگان آوردید؟ گروگان هم میاوردید بیشتر از من بهش میرسیدید
- خیله خب، بزار ببینم چی میتونم پیدا کنم بدم به تو
هایون کیفش رو باز کرد و دو تا ظرف غذا جلوی تهیونگ گذاشت:
- من فقط چاپجه و توفو دارم
و خواست چاپستیک ها رو از داخل کیفش برداره و به تهیونگ بده که دید توفو ها تموم شدن، تهیونگ با دهن پر به هایون نگاه کرد:
- با چه اعتماد به نفسی مافیا شدی؟
- نمیدونم
بعد از اینکه تهیونگ غذاشو خورد هایون و بقیه نشستن رو به روی او:
- هر چی از جانگ هیوک میدونی بگو
-راستش من چیز خاصی نمیدونم، فقط میدونم که دستیار پدرم بوده و محل اقامتش رو بلدم
- محل اقامت اون؟
- آره
- پس میتونی بهمون بگی؟
- توی کره نیست
- چی؟
- در واقع عمارت اصلی اون توی نیویورکه
- و دقیقا کجای نیویورک؟
- وقتی رفتیم نیویورک میگم
همه پلیس ها از حالت جدی به پوکر دراومدن:
- امشب خونه من میخوابی
-عالی
سوار ماشین شدن و رفتن به سمت خونه هایون، یه خونه نقلی و کوچیک بود که فقط یه تخت و یه میز آینه با یه آشپزخونه کوچولو و میز داشت:
- پلیس این مملکتی و توی همین جای کوچیکی زندگی میکنی؟
- اجاره خونه اونقدر بالاست که تونستم همین رو اجاره کنم و حقوقی که میگیرم به خرید خونه نمیرسه
- آخه من چجوری اینجا بخوابم؟ حداقل اگر خونه ات قشنگ بود میتونستم با خونه ات بخوا... یعنی هیچی
هایون تشک پهن کرد رو زمین و بالشت و پتو گذاشت:
- بفرما
- من رو این میخوابم؟
- آره
و رفت روی تخت زیر پتو:
- چرا یهو اینقدر عصبی شد؟
و رفت زیر پتو....
تهیونگ کمی فکر کرد:
- اگر قبول کنم، چه چیزی گیر من میاد؟
- قاتل پدرت مجازات میشه و مدت زمان کمتری توی زندان سپری میکنی
تهیونگ چشماشو بست و نفس عمیقی کشید:
- فقط همین یکبار
- خوبه... حالا من رو باز کن، انگشتان نازنینم درد گرفتن، تا حالا انقدر یه آدم رو بی استعداد ندیده بودم
جی یونگ جیغ زد:
- چیییییییی؟
هایون به تهیونگ که داشت دستاشو باز میکرد نگاه کرد:
- همیشه انقدر جیغ میزنه؟
- جیغ هاش از دلفین هم بد تره
جی هون سعی کرپ جلوی خنده اش رو بگیره که تهیونگ زد تو سرش:
- هنوز تو رو نبخشیدم، حواست باشه
- به من چه؟ همش پیشنهاد هایون بود
- یعنی تو از اول مافیا شدن من جاسوسی میکردی؟
- البته
- حالا که اینجوری شد همینجا بمون
- هی، این همه سال نوکری تو رو کردم اینه جوابش؟
- آره اینه جوابش
موقعیت: ساعت ۱۰ شب، پایگاه ۳
تهیونگ رو صندلی کنار یکی از میز ها نشسته بود:
- من گشنمههههههه
کل پلیس ها از دادی که زد پریدن بالا هایون اومد سمتش:
- هیس، دو دقیقه دندون رو جیگر بزار
- گشنمه، مگه من رو گروگان آوردید؟ گروگان هم میاوردید بیشتر از من بهش میرسیدید
- خیله خب، بزار ببینم چی میتونم پیدا کنم بدم به تو
هایون کیفش رو باز کرد و دو تا ظرف غذا جلوی تهیونگ گذاشت:
- من فقط چاپجه و توفو دارم
و خواست چاپستیک ها رو از داخل کیفش برداره و به تهیونگ بده که دید توفو ها تموم شدن، تهیونگ با دهن پر به هایون نگاه کرد:
- با چه اعتماد به نفسی مافیا شدی؟
- نمیدونم
بعد از اینکه تهیونگ غذاشو خورد هایون و بقیه نشستن رو به روی او:
- هر چی از جانگ هیوک میدونی بگو
-راستش من چیز خاصی نمیدونم، فقط میدونم که دستیار پدرم بوده و محل اقامتش رو بلدم
- محل اقامت اون؟
- آره
- پس میتونی بهمون بگی؟
- توی کره نیست
- چی؟
- در واقع عمارت اصلی اون توی نیویورکه
- و دقیقا کجای نیویورک؟
- وقتی رفتیم نیویورک میگم
همه پلیس ها از حالت جدی به پوکر دراومدن:
- امشب خونه من میخوابی
-عالی
سوار ماشین شدن و رفتن به سمت خونه هایون، یه خونه نقلی و کوچیک بود که فقط یه تخت و یه میز آینه با یه آشپزخونه کوچولو و میز داشت:
- پلیس این مملکتی و توی همین جای کوچیکی زندگی میکنی؟
- اجاره خونه اونقدر بالاست که تونستم همین رو اجاره کنم و حقوقی که میگیرم به خرید خونه نمیرسه
- آخه من چجوری اینجا بخوابم؟ حداقل اگر خونه ات قشنگ بود میتونستم با خونه ات بخوا... یعنی هیچی
هایون تشک پهن کرد رو زمین و بالشت و پتو گذاشت:
- بفرما
- من رو این میخوابم؟
- آره
و رفت روی تخت زیر پتو:
- چرا یهو اینقدر عصبی شد؟
و رفت زیر پتو....
۷۶۰
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.