قلب🖤سیاه
باصدا ی آشنایی از خاب بیدار شدم
صدا:ببین رییس خابه شما میخاین این خانم خابالودو یه عنوان رو رقصده اصلی بزارین
چشمامو باز کردم عه این همو دختره ک منو تو انباری زندونی کرد
من:ت..تو به حقی منو تو انباری زندونی کردی
بلند شدم که یه دردی توی پاهام حس کردم
من:مگه من بانو چیکار کردم
دختره:تو یه خارجی هستی ما اینجا از خارجیا همایتی نمیکنیم
یهو اون مرد با داد گفت:بسه دیگه خفه شو تو ازینجا اخراجی
دختره:چ..چی. آقای رییس او..اون ...یه خارجیه اون از ما نیس نباید ...
مرد هرفشو قطع کرد :خفه شو .اون استعداد داره
دختره با خشم و اشکی که تو چشاش جمع شده بود رفت.
مرد:من رییس این کمپانیم .
شبکه شدم بلند شدم و بهش ادای احترام کردم
من:س.سلام .من لیسا هستم
رییس:خوشبختم دخترم. واسه استخدامت با منشی به اتاق من بیا
من:حتما چشم
..........
ببخشید اگه دیر گذاشتم یه چن وقت به ویسگون سر نزدم کلا
صدا:ببین رییس خابه شما میخاین این خانم خابالودو یه عنوان رو رقصده اصلی بزارین
چشمامو باز کردم عه این همو دختره ک منو تو انباری زندونی کرد
من:ت..تو به حقی منو تو انباری زندونی کردی
بلند شدم که یه دردی توی پاهام حس کردم
من:مگه من بانو چیکار کردم
دختره:تو یه خارجی هستی ما اینجا از خارجیا همایتی نمیکنیم
یهو اون مرد با داد گفت:بسه دیگه خفه شو تو ازینجا اخراجی
دختره:چ..چی. آقای رییس او..اون ...یه خارجیه اون از ما نیس نباید ...
مرد هرفشو قطع کرد :خفه شو .اون استعداد داره
دختره با خشم و اشکی که تو چشاش جمع شده بود رفت.
مرد:من رییس این کمپانیم .
شبکه شدم بلند شدم و بهش ادای احترام کردم
من:س.سلام .من لیسا هستم
رییس:خوشبختم دخترم. واسه استخدامت با منشی به اتاق من بیا
من:حتما چشم
..........
ببخشید اگه دیر گذاشتم یه چن وقت به ویسگون سر نزدم کلا
۷.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.