پارت۲۵
اقایکیم:الان دارین میگین قرار مامان بابا شین؟اینکه عالیه اخه کی فکرشو میکرد اون دختر کوچولو من بشه مادر
!اونشب همه خوشحال بودن مخصوصا اقای کیم بالاخره اون همه زحمت کشیده تا سوفیا برگ شه اونم بدون پدر مادر
ساعت ۱۲:۳۰شب
جین:اقایکیم شرمنده امکان هست به کوک چندوقت مرخصی بدین تا بتونه پیش سوفیا باشه؟
اقایکیم:اره اتفاقا میخواستم همین کارو کنم کوک فکر کنم ی هفته مرخصی خوب باش مگه نه؟بعدشم هروقت مرخصی خواستی اگر کار نداشیم برو
کوک:خیلی ممنونم
جیهوپ:دلم زن خواست منم مرخصی میخوام
اقایکیم:توام هروقت زن گرفتی بعدش حالا هم دیگه پاشین بریم
سوفیا توام حواست به خودت باش اگرم کاری داشتی به جولیا یا زنعمو بگو
خب دیگه خدافظ
سوفیا:خدافظ عمو جون خدافظ دوستان
کوک:مواظب باشین
!مهمونا رفتن و کوکوسوفیا موندن
سوفیا:خب وقت تمیزه کاریه
کوک:سوفیا حالت خوبه الان چی داریم تمیز کنیم ظرفا که بعد شام همرو شستیم بعدشم نگاه خونه تمیزه تمیزه
سوفیا:الان چیکار کنیم؟حوصلم سر رفته(مظلوم)
کوک:(از پشت بغلش کرد و سرشو گذاشت رو شونش)مامان کوچولو امروز کلی سر پا بوده نظرت چی بریم بخوابیم بعدشم فردا صبح میخوام بریم جای
سوفیا:کوجا؟(کیوت)
کوک:ی مسافرت چند روزه کیوت خانم
سوفیا:اخجونم بریم بخوابیم فردا کلی کار داریم
فردا صبح ساعت۹:۰۰
ویو سوفیا
از خواب بیدار شدم کوک به طرز خیلی بامزه خوابید بود دزست مثل ی خرگوش
سوفیا:کوک بیدار میشی
کوک:سوفیا الان مرخصیم بزار یذره بخوابم
سوفیا:اما مگه نمیخواستیم بریم بوسان؟
کوک:تا تو وسایلو جمع کنی من بیدار میشم
سوفیا:باشه
بلند شدم رفتم دست صورتم شستم از تو یخچال ی شیر کاکائو برداشتم خوردم رفتم تو اتاق سعی کردم خیلی اروم کار انجام بدم که نشد تو اتاقمون هرچی فکر کردم چی میخوام چیزی برنداشتم رفتم اتاق لباس تو ی کمد بود که از هر چیزی چندتا اضافه گذاشتم دوتا چمدون برداشتم اول لباسای خودم برداشتم بعدش لوازم آرایشی هام مراقبت پوستی ها و کفش هام بعدش رفتم سر وقت وسایل کوک لباسای که میدونستم دوست دارو برداشتم گذاشتم تو چمدونش
کوک:چرا هروقت کار میکنی غرق میشی؟
سوفیا:هی ترسیدم چرا اینجوری میایی؟کی بیدار شدی؟
کوک:…………………….
____________________________________
مخم ارور داد
!اونشب همه خوشحال بودن مخصوصا اقای کیم بالاخره اون همه زحمت کشیده تا سوفیا برگ شه اونم بدون پدر مادر
ساعت ۱۲:۳۰شب
جین:اقایکیم شرمنده امکان هست به کوک چندوقت مرخصی بدین تا بتونه پیش سوفیا باشه؟
اقایکیم:اره اتفاقا میخواستم همین کارو کنم کوک فکر کنم ی هفته مرخصی خوب باش مگه نه؟بعدشم هروقت مرخصی خواستی اگر کار نداشیم برو
کوک:خیلی ممنونم
جیهوپ:دلم زن خواست منم مرخصی میخوام
اقایکیم:توام هروقت زن گرفتی بعدش حالا هم دیگه پاشین بریم
سوفیا توام حواست به خودت باش اگرم کاری داشتی به جولیا یا زنعمو بگو
خب دیگه خدافظ
سوفیا:خدافظ عمو جون خدافظ دوستان
کوک:مواظب باشین
!مهمونا رفتن و کوکوسوفیا موندن
سوفیا:خب وقت تمیزه کاریه
کوک:سوفیا حالت خوبه الان چی داریم تمیز کنیم ظرفا که بعد شام همرو شستیم بعدشم نگاه خونه تمیزه تمیزه
سوفیا:الان چیکار کنیم؟حوصلم سر رفته(مظلوم)
کوک:(از پشت بغلش کرد و سرشو گذاشت رو شونش)مامان کوچولو امروز کلی سر پا بوده نظرت چی بریم بخوابیم بعدشم فردا صبح میخوام بریم جای
سوفیا:کوجا؟(کیوت)
کوک:ی مسافرت چند روزه کیوت خانم
سوفیا:اخجونم بریم بخوابیم فردا کلی کار داریم
فردا صبح ساعت۹:۰۰
ویو سوفیا
از خواب بیدار شدم کوک به طرز خیلی بامزه خوابید بود دزست مثل ی خرگوش
سوفیا:کوک بیدار میشی
کوک:سوفیا الان مرخصیم بزار یذره بخوابم
سوفیا:اما مگه نمیخواستیم بریم بوسان؟
کوک:تا تو وسایلو جمع کنی من بیدار میشم
سوفیا:باشه
بلند شدم رفتم دست صورتم شستم از تو یخچال ی شیر کاکائو برداشتم خوردم رفتم تو اتاق سعی کردم خیلی اروم کار انجام بدم که نشد تو اتاقمون هرچی فکر کردم چی میخوام چیزی برنداشتم رفتم اتاق لباس تو ی کمد بود که از هر چیزی چندتا اضافه گذاشتم دوتا چمدون برداشتم اول لباسای خودم برداشتم بعدش لوازم آرایشی هام مراقبت پوستی ها و کفش هام بعدش رفتم سر وقت وسایل کوک لباسای که میدونستم دوست دارو برداشتم گذاشتم تو چمدونش
کوک:چرا هروقت کار میکنی غرق میشی؟
سوفیا:هی ترسیدم چرا اینجوری میایی؟کی بیدار شدی؟
کوک:…………………….
____________________________________
مخم ارور داد
۶.۵k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.