P2 ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ܣܩࡅ࡙ܢܚ݅ܭَࡅ࡙✞
که یهو پسر عموم از توی اتاقش امد نشست کنار باباش
ا.ت:به به سلام کردنم که قورت دادی
تهیونگ:توخوبی
ا.ت:معلومه که من خوبم من بهتربنم
ویو تهیونگ
صب سرم خیلی درد میکرد نرفتم صبحونه بخورم اه
سرم لعنتی. رفتم توی سالن ا.ت گفت سلامو قورت دادم
و اینا بعد....
پ.ته:خب پسرم سرت بهتره؟
تهیونگ:اوم اره ممنون پدر جان خوبم
م.ته:خداروشکر که خوبی
پ.ته:خب عمو جون ا.ت تو خوبی
ا.ت:بله خیلی ممنون عمو جان
+خب بچه ها دیگه چه خبر
ا.ت:هیچ
م.ته:خب ا.ت میگم چرا سرت درد میکرد
ا.ت:اخخ زن عمو نمیدونم یهو چم میشه
م.ته:میخوای برات قرص بیارم
ا.ت:اخخخ اگر زحمت نمیشه ب..بله
زن عمو رفت قرص اورد
واییییی بچه ها خیلی خوابم میاد اخخخخخخخخ
ا.ت:به به سلام کردنم که قورت دادی
تهیونگ:توخوبی
ا.ت:معلومه که من خوبم من بهتربنم
ویو تهیونگ
صب سرم خیلی درد میکرد نرفتم صبحونه بخورم اه
سرم لعنتی. رفتم توی سالن ا.ت گفت سلامو قورت دادم
و اینا بعد....
پ.ته:خب پسرم سرت بهتره؟
تهیونگ:اوم اره ممنون پدر جان خوبم
م.ته:خداروشکر که خوبی
پ.ته:خب عمو جون ا.ت تو خوبی
ا.ت:بله خیلی ممنون عمو جان
+خب بچه ها دیگه چه خبر
ا.ت:هیچ
م.ته:خب ا.ت میگم چرا سرت درد میکرد
ا.ت:اخخ زن عمو نمیدونم یهو چم میشه
م.ته:میخوای برات قرص بیارم
ا.ت:اخخخ اگر زحمت نمیشه ب..بله
زن عمو رفت قرص اورد
واییییی بچه ها خیلی خوابم میاد اخخخخخخخخ
۶.۵k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.