عشق ابدی پارت ۸۸
عشق ابدی پارت ۸۸
ویو جیمین
دکتر بعد معاینه و وصل کردن سرم بهش گفت
دکتر : خب... آقای پارک ، قرارمون این نبود ها . بهتون چی گفتم؟
- بله...دکتر میفهمم ، اما ... واقعا نمیدونم این بار چیشده که حالش به این شدت بد شد(ناراحت)
جین : دکتر ... میتونیم باهاتون حرف بزنیم؟؟
دکتر : البته . بفرمایید
داشتیم میرفتیم که گفت
دکتر : لطفاً آقای پارک و کیم بیان .
بقیه بچه ها موندن . برگشتم تا به جیهوپ بگم از قضیه فعلا چیزی به پسرا نگه
-جیهوپ
جیهوپ : بله؟
- فعلا چیزی از حال بد تهیونگ و بیماریش نگو(دم گوشش)
جیهوپ : اوهوم
داشتم میرفتم که ..
+ج...جیمین. چه خبره ؟!
- بهتون توضیح میدم
رفتم دنبال جین و دکتر
وقتی رسیدیم به اتاق دکتر داخل شدیم و دکتر شروع کرد به حرف زدن
دکتر : خب..میشنوم ، این سری با بقیه مواقع بشدت متفاوته ؛ شما که میدونید چه زجر هایی کشیده و تحملش چقدر سخته . چرا مواظبش نبودید؟
جین : دکتر... ما واقعا نمیدونیم این بار چیشد
دکتر : جدیدا اتفاقی نیوفتاده؟
-چرا.. چرا دکتر!
دکتر: خب!!؟
-راستش امروز صبح از خونه ما رفت سمت خونه مادر بزرگش . اتفاقا یکی مون هم باهاش بود ، رسوندش و برگشت ؛ قرار بود با هم بریم بیرون بگردیم . اما تو راهمون صدا های خیلی بدی میشنیدیم که شباهت به زجه و عربده پسر داشت ؛ به خواسته دوستمون رفتیم دنبال صدا که از قضا فهمیدیم صدای تهیونگ بوده . نمیدونم چطور بهتون بگم آقای دکتر ؛ ولی اگر بخوام ریز به ریز بگم خیلی طول میکشه ... وضعیت بشدت بدی بود . وقتی رسیدیم یکی داشت به تهیونگ ت.ج.ا.و.ز میکرد و اونو تو وضعیت بشدت بدی گذاشته بود .
دکتر : توضیحاتش باید بیشتر باشه قطعا ..
جین : میتونیم بعد خوب شدن حالش باهم حرف بزنیم .
دکتر : بله حتما ! دیگه اتفاقی نیوفتاد؟
-چرا
جین : راستش سر شام هم بعد حرفی که یکی از پسرا زد حالش بد شد و رفت تو دستشویی ، و بعد هم که...دیگه اینجاست .
بعد کلی حرف زدن با دکتر و توضیح دادن موقعیت رفتیم پیش بچه ها
دکتر : حدودا تا چند مین دیگه بهوش میاد . میتونید اون موقع ببینیدش ؛ فعلا با اجازه(لبخند)
دکتر که رفت میدونستم الان سوالای بچه ها دیوونه امون میکنه
+ قضیه بیماری تهیونگ چیه؟(نگران)
-گفتی بهش؟؟!(رو به جیهوپ)
جیهوپ : نه بخدا . به من چه (تعجب)
+ چی میگید؟؟ بگید ببینم چه خبره؟(بلند)
-هیششش . صداتو بیار پایین ، بیمارستانیم ها
کوک: دِ بگید ببینم چیشده؟ قلبمون اومد تو دهنمون .(نگران)
- تو هیچی نگو که عامل حال بدش و اینجا بودنش خودتی.!
کوک : چی؟! چی میگی؟؟
+جیمین الان وقتش نیست(جدی)
-لعنتی (آروم)
جیهوپ : ت..تهیونگ ...تهیونگ بهوش اومد..
ویو جیمین
دکتر بعد معاینه و وصل کردن سرم بهش گفت
دکتر : خب... آقای پارک ، قرارمون این نبود ها . بهتون چی گفتم؟
- بله...دکتر میفهمم ، اما ... واقعا نمیدونم این بار چیشده که حالش به این شدت بد شد(ناراحت)
جین : دکتر ... میتونیم باهاتون حرف بزنیم؟؟
دکتر : البته . بفرمایید
داشتیم میرفتیم که گفت
دکتر : لطفاً آقای پارک و کیم بیان .
بقیه بچه ها موندن . برگشتم تا به جیهوپ بگم از قضیه فعلا چیزی به پسرا نگه
-جیهوپ
جیهوپ : بله؟
- فعلا چیزی از حال بد تهیونگ و بیماریش نگو(دم گوشش)
جیهوپ : اوهوم
داشتم میرفتم که ..
+ج...جیمین. چه خبره ؟!
- بهتون توضیح میدم
رفتم دنبال جین و دکتر
وقتی رسیدیم به اتاق دکتر داخل شدیم و دکتر شروع کرد به حرف زدن
دکتر : خب..میشنوم ، این سری با بقیه مواقع بشدت متفاوته ؛ شما که میدونید چه زجر هایی کشیده و تحملش چقدر سخته . چرا مواظبش نبودید؟
جین : دکتر... ما واقعا نمیدونیم این بار چیشد
دکتر : جدیدا اتفاقی نیوفتاده؟
-چرا.. چرا دکتر!
دکتر: خب!!؟
-راستش امروز صبح از خونه ما رفت سمت خونه مادر بزرگش . اتفاقا یکی مون هم باهاش بود ، رسوندش و برگشت ؛ قرار بود با هم بریم بیرون بگردیم . اما تو راهمون صدا های خیلی بدی میشنیدیم که شباهت به زجه و عربده پسر داشت ؛ به خواسته دوستمون رفتیم دنبال صدا که از قضا فهمیدیم صدای تهیونگ بوده . نمیدونم چطور بهتون بگم آقای دکتر ؛ ولی اگر بخوام ریز به ریز بگم خیلی طول میکشه ... وضعیت بشدت بدی بود . وقتی رسیدیم یکی داشت به تهیونگ ت.ج.ا.و.ز میکرد و اونو تو وضعیت بشدت بدی گذاشته بود .
دکتر : توضیحاتش باید بیشتر باشه قطعا ..
جین : میتونیم بعد خوب شدن حالش باهم حرف بزنیم .
دکتر : بله حتما ! دیگه اتفاقی نیوفتاد؟
-چرا
جین : راستش سر شام هم بعد حرفی که یکی از پسرا زد حالش بد شد و رفت تو دستشویی ، و بعد هم که...دیگه اینجاست .
بعد کلی حرف زدن با دکتر و توضیح دادن موقعیت رفتیم پیش بچه ها
دکتر : حدودا تا چند مین دیگه بهوش میاد . میتونید اون موقع ببینیدش ؛ فعلا با اجازه(لبخند)
دکتر که رفت میدونستم الان سوالای بچه ها دیوونه امون میکنه
+ قضیه بیماری تهیونگ چیه؟(نگران)
-گفتی بهش؟؟!(رو به جیهوپ)
جیهوپ : نه بخدا . به من چه (تعجب)
+ چی میگید؟؟ بگید ببینم چه خبره؟(بلند)
-هیششش . صداتو بیار پایین ، بیمارستانیم ها
کوک: دِ بگید ببینم چیشده؟ قلبمون اومد تو دهنمون .(نگران)
- تو هیچی نگو که عامل حال بدش و اینجا بودنش خودتی.!
کوک : چی؟! چی میگی؟؟
+جیمین الان وقتش نیست(جدی)
-لعنتی (آروم)
جیهوپ : ت..تهیونگ ...تهیونگ بهوش اومد..
۲.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.