پا کج و دست کج و قبله کج و راه کج است
پا کج و دست کج و قبله کج و راه کج است
ساربان از بدِ ما نابلد است و فلج است
هر قدم کج شود این راه مگر قصّۀ ما
داستانِ شتر و پای کج و راهِ حج است
آسمان را همه شب کردم صد دور مرور
کجروِ چرخ فلک یکسره بر دورِ لج است
تا به کی در خمِ این کوچۀ بن بست گمیم
مرگ بس بهتر از این زندگیِ یک نهج است
این چه قانون سیاهی است که از دم انگار
اصل و فرعش همه بر منهجِ عُسر و حرج است
کوهِ سنگی شود آب از تف آهم یک روز
مطمئنّم پس از آن نوبتِ کوهِ خلج است
سرنوشتِ من و این قوم ندارد پایان
ثبت بر صفحۀ پیشانی من رج به رج است
طاقتم طاق شده صبر ندارم امّا
صبر باید بکنم صبر کلیدِ فرج است
آی شیرین پسر! از مقصد خود رد نشوی
زندگی یکسره چون جادۀ تهران کرج است!
#غلامعباس_سعیدی
ساربان از بدِ ما نابلد است و فلج است
هر قدم کج شود این راه مگر قصّۀ ما
داستانِ شتر و پای کج و راهِ حج است
آسمان را همه شب کردم صد دور مرور
کجروِ چرخ فلک یکسره بر دورِ لج است
تا به کی در خمِ این کوچۀ بن بست گمیم
مرگ بس بهتر از این زندگیِ یک نهج است
این چه قانون سیاهی است که از دم انگار
اصل و فرعش همه بر منهجِ عُسر و حرج است
کوهِ سنگی شود آب از تف آهم یک روز
مطمئنّم پس از آن نوبتِ کوهِ خلج است
سرنوشتِ من و این قوم ندارد پایان
ثبت بر صفحۀ پیشانی من رج به رج است
طاقتم طاق شده صبر ندارم امّا
صبر باید بکنم صبر کلیدِ فرج است
آی شیرین پسر! از مقصد خود رد نشوی
زندگی یکسره چون جادۀ تهران کرج است!
#غلامعباس_سعیدی
۸۳۶
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.