پارت اول عشق غیر ممکن
تویه روز سرد مه آلود صدای گلوله های گوش خراشی شنیده میشد. سروکله مافیا باز پیدا شده بود، خون همه جای جنگل رو فرا گرفته بود همه مامور های سازمان مرده بودن، تو اون هوای مه آلود چیزی جز رد خون معلوم نبود. بعد از اون مأموریت تصمیم گرفتم خودم یه کاری کنم برای همین رفتم پیش رئیس معلوم بود اون هم از قضیه دیشب ناراحته، برای همین نرفتم تو اتاقش با خودم گفتم بعد از چند روز وقتی اوضاع آروم شد باهاش حرف بزنم،وقتی داشتم میرفتم به اتاق پرونده ها تا یه راه حل برای این موضوع پیدا کنم لئون و مایا رو دیدم که داشتن از دیشب حرف میزدن منم رفتم پیش اونا.
_ولی چه شب وحشتناکی بود من که بعد از اون ماجرا حسابی عصابم خورد شد
_آره خیلی شب بدی بود.
منم فقط حرف هاشون رو تایید کردم چون حرفی برای گفتن نداشتم، باهم به اتاق پرونده ها رفتیم وقتی داشتم پرونده هارو چک میکردم که چشمم خورد به یه پرونده، پرونده ی یه جاسوس بود که توی باند مافیاها جاسوسی میکرد و آمار اونا رو به سازمان میداد، با خودم گفتم درباره این موضوع با رئیس صحبت کنم.
اینم پارت 1
امیدوارم خوشتون بیاد❤🌹
_ولی چه شب وحشتناکی بود من که بعد از اون ماجرا حسابی عصابم خورد شد
_آره خیلی شب بدی بود.
منم فقط حرف هاشون رو تایید کردم چون حرفی برای گفتن نداشتم، باهم به اتاق پرونده ها رفتیم وقتی داشتم پرونده هارو چک میکردم که چشمم خورد به یه پرونده، پرونده ی یه جاسوس بود که توی باند مافیاها جاسوسی میکرد و آمار اونا رو به سازمان میداد، با خودم گفتم درباره این موضوع با رئیس صحبت کنم.
اینم پارت 1
امیدوارم خوشتون بیاد❤🌹
۱.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.