بیگانه قسمت۱۵پارت۳
π=منظورت چیه کوک کجاست
﷼=کوک 😒یا جونگ کوک کدوم فکر کنم باید از این به بعد آقای جئون صداش بزنی پارک رز
π=🤨 😑 چی دارین میگین
﷼=حوصله حرف اضافه ندارم ببریدش
π=چی ،چی دارین میگین کوک
﷼=کوک عزیزت اینجا نیست
π=ولم کنین 🥺
سر شو تکون داد و منو بردن
از زبان کوک چند دقیقه زدم کنار تا از فکر اینکه یکی داره صدام میزنه بیام بیرون یکم وایستادن بعد حرکت کردم داشتم میرفتم ببینم بچه ها محموله هارو به سلامت رسوندن که سوهو زنگ زد برش داشتم
علامت سوهو۱
۱=قربان پدرتون اینجا هستن و
#=🤨داره چی کار میکنه
۱=ایشون بانو رز با خودشون بردن
#=چی جلو شو بگیر دارم میام سوهو نزار رز ب اخودش ببره
۱=اما قربان
#=اما نداره فهمیدی
تماس قطع شد
دور زدنمو با بالا ترین سرعت رفتم عمارت
رسیدم
#=رز کجاست
۱=قربان
π=کوککککککک میگم ولم کنین شت نه
#=رز
داشتم میرفتم سمت رز که آدمای پدرم جلومو گرفتنم
﷼=پسر گلم بیا بریم همچیو برات توضیح بدم
#=من پسر گل تو نیستم حق نداری منو پسر گلم صدا بزنی چند بار بهت بگم بگو رز ول کنه
﷼= پسرم آروم باش اون دختره ی ه*زه به چه دردت میخوره آروم باش بابایی
#=برای بار آخر که ازت همچین کلمه ای رو می شنوم فهمیدی ه*زه خودتی احمق به چه جرئتی میای عمارت من و رز میبری.
﷼=ببریدش
هیشششش آدمای بابام منو بردن
π=کوککککک 😭
#= بهت گفتم به اون سهون عوضی بگو دست به رز نزنه بگو رز ول کنه 😠
﷼=اون دیگه مال پسر عموشه
#=اون دیگه چه خری ع
﷼=چند بار باید تکرار کنم ببریدشون
منو به زور بردن داخل عمارت
دیگه صدای رز نمی یومد فک کنم بی هوشش کردن
رز از عمارت بردن پدرم آمدند داخل
﷼=سعی کن فراموشش کنی
#=از عمارت من برو بیرون همین ال آن
﷼=باشه پسرم آروم باش عزیزم وگرنه رز میمیره😊😏
#=گفتم از عمارت من گو شو برو بیرون فهمیدییییییییییی
﷼=باشه میرم ولی یادت باشه فردا یونا میاد. اینجا باید از این به بعد باهاش خوب رفتار کنی آخه اون قرار همسر آینده بشه
#=وات
﷼=همین که گفتم بریم
بابام رفتم اعصابم خورد بود موهامو به هم ریختم گفتم
#=پس شما اینجا چه علتی میکنید عرضه محافظت کردن از یه امارت هم ندارین
۱=قربان خودتون میدونید آدمای پدرتون قاطی آدمای ما هستن به خاطر همین نتونستیم کاری کنیم
#=سوهو
۱=بله قربان
#=ببند
۱=چشم قربان
(از زبان نویسنده یعنی بنده میخوادبگم گاهی اوقات هم طنز میشه ولی خیلی کوتاه در حد ببندبالا😂)
#=به یونگی بگو بیاد اینجا
۱=چشم قربان
#=....
رفتم سمته اتاق کارم نشستم تا یونگی بیاد...
#=هوففففففف پس چرا نمیاد
!= بیا آمدم بی اعصاب چته تو بازم ریدی بهشون
دیدم یونگی آمد تو
#=کی گفته من ریدم بهشون
!=هر وقت میرینی به کسی منو صدا میزنی از قیافه های پوکرشون معلوم بود چی شده باز
#=هیونگ رز و برد
!=کی
#=بابام همه داستان و براش گفتم حتی داستان دیشبو
!=جیمین میدونه
#=اگه جیمین می دونست که الان اینجا نبودم باید خداروشکر کنم نبوده
!=میدونی که اونقدری که جیمین رو رز حساسه رو جین هیونگ داداش نیست میخوای چی کار کنی
#=خب استاد من شما رو صدا زدم بگی چی کار کنم
!=برات رد شون میزنم بزار زنگ بزنم
#=اوکی
چند دقیقه بعد
!= میان عمارت
#=باشه فقط هر کاری میکنی زود تر
!=نمیخوای به پیشنهاد تهیونگ فکر کنی
#=هیونگ تو هنوز با جین در ارتباطی
!=اره 🙂
#=باورم نمیشه
!=خودت که میدونی جین شبیه بقیه شون نیست بعدشم به نظرم دوباره باهم متحد شویم بهتره
#=نمی دونم هیونگ مغزم کار نمیکنه رز الاداره چی کار میکنه اصن کجاست
!= جونگ کوک بهش فکر نکن باشه رز پیدا میشه مطمین باش
#= آه ههههههههه نمی دونم هیونگ چی کار کنم وای نه
!=چی شده
#= یونا رو یادم رفت
!= اههه نگو که یونا قراره بیاد اینجا
#=پوووففففف خودت چی فکر میکنی
!=بد تر شد
#=یونا سر مرگ چانیول از من کینه ای میخواد یه کاری کنه من عذاب بکشم
!=اره بابات اونو محکوم کرد که عاشق تو باشه
#=بابام داره کل خاندان از هم میپاشونه
!= یونا خیلی چانیول دوست داشت اون دختر خیلی گناه داره
#=🤨😳هیونگ
!=اع، نه بابا اصلا گناه ندارد اون راه بدی رو انتخاب کرد
﷼=کوک 😒یا جونگ کوک کدوم فکر کنم باید از این به بعد آقای جئون صداش بزنی پارک رز
π=🤨 😑 چی دارین میگین
﷼=حوصله حرف اضافه ندارم ببریدش
π=چی ،چی دارین میگین کوک
﷼=کوک عزیزت اینجا نیست
π=ولم کنین 🥺
سر شو تکون داد و منو بردن
از زبان کوک چند دقیقه زدم کنار تا از فکر اینکه یکی داره صدام میزنه بیام بیرون یکم وایستادن بعد حرکت کردم داشتم میرفتم ببینم بچه ها محموله هارو به سلامت رسوندن که سوهو زنگ زد برش داشتم
علامت سوهو۱
۱=قربان پدرتون اینجا هستن و
#=🤨داره چی کار میکنه
۱=ایشون بانو رز با خودشون بردن
#=چی جلو شو بگیر دارم میام سوهو نزار رز ب اخودش ببره
۱=اما قربان
#=اما نداره فهمیدی
تماس قطع شد
دور زدنمو با بالا ترین سرعت رفتم عمارت
رسیدم
#=رز کجاست
۱=قربان
π=کوککککککک میگم ولم کنین شت نه
#=رز
داشتم میرفتم سمت رز که آدمای پدرم جلومو گرفتنم
﷼=پسر گلم بیا بریم همچیو برات توضیح بدم
#=من پسر گل تو نیستم حق نداری منو پسر گلم صدا بزنی چند بار بهت بگم بگو رز ول کنه
﷼= پسرم آروم باش اون دختره ی ه*زه به چه دردت میخوره آروم باش بابایی
#=برای بار آخر که ازت همچین کلمه ای رو می شنوم فهمیدی ه*زه خودتی احمق به چه جرئتی میای عمارت من و رز میبری.
﷼=ببریدش
هیشششش آدمای بابام منو بردن
π=کوککککک 😭
#= بهت گفتم به اون سهون عوضی بگو دست به رز نزنه بگو رز ول کنه 😠
﷼=اون دیگه مال پسر عموشه
#=اون دیگه چه خری ع
﷼=چند بار باید تکرار کنم ببریدشون
منو به زور بردن داخل عمارت
دیگه صدای رز نمی یومد فک کنم بی هوشش کردن
رز از عمارت بردن پدرم آمدند داخل
﷼=سعی کن فراموشش کنی
#=از عمارت من برو بیرون همین ال آن
﷼=باشه پسرم آروم باش عزیزم وگرنه رز میمیره😊😏
#=گفتم از عمارت من گو شو برو بیرون فهمیدییییییییییی
﷼=باشه میرم ولی یادت باشه فردا یونا میاد. اینجا باید از این به بعد باهاش خوب رفتار کنی آخه اون قرار همسر آینده بشه
#=وات
﷼=همین که گفتم بریم
بابام رفتم اعصابم خورد بود موهامو به هم ریختم گفتم
#=پس شما اینجا چه علتی میکنید عرضه محافظت کردن از یه امارت هم ندارین
۱=قربان خودتون میدونید آدمای پدرتون قاطی آدمای ما هستن به خاطر همین نتونستیم کاری کنیم
#=سوهو
۱=بله قربان
#=ببند
۱=چشم قربان
(از زبان نویسنده یعنی بنده میخوادبگم گاهی اوقات هم طنز میشه ولی خیلی کوتاه در حد ببندبالا😂)
#=به یونگی بگو بیاد اینجا
۱=چشم قربان
#=....
رفتم سمته اتاق کارم نشستم تا یونگی بیاد...
#=هوففففففف پس چرا نمیاد
!= بیا آمدم بی اعصاب چته تو بازم ریدی بهشون
دیدم یونگی آمد تو
#=کی گفته من ریدم بهشون
!=هر وقت میرینی به کسی منو صدا میزنی از قیافه های پوکرشون معلوم بود چی شده باز
#=هیونگ رز و برد
!=کی
#=بابام همه داستان و براش گفتم حتی داستان دیشبو
!=جیمین میدونه
#=اگه جیمین می دونست که الان اینجا نبودم باید خداروشکر کنم نبوده
!=میدونی که اونقدری که جیمین رو رز حساسه رو جین هیونگ داداش نیست میخوای چی کار کنی
#=خب استاد من شما رو صدا زدم بگی چی کار کنم
!=برات رد شون میزنم بزار زنگ بزنم
#=اوکی
چند دقیقه بعد
!= میان عمارت
#=باشه فقط هر کاری میکنی زود تر
!=نمیخوای به پیشنهاد تهیونگ فکر کنی
#=هیونگ تو هنوز با جین در ارتباطی
!=اره 🙂
#=باورم نمیشه
!=خودت که میدونی جین شبیه بقیه شون نیست بعدشم به نظرم دوباره باهم متحد شویم بهتره
#=نمی دونم هیونگ مغزم کار نمیکنه رز الاداره چی کار میکنه اصن کجاست
!= جونگ کوک بهش فکر نکن باشه رز پیدا میشه مطمین باش
#= آه ههههههههه نمی دونم هیونگ چی کار کنم وای نه
!=چی شده
#= یونا رو یادم رفت
!= اههه نگو که یونا قراره بیاد اینجا
#=پوووففففف خودت چی فکر میکنی
!=بد تر شد
#=یونا سر مرگ چانیول از من کینه ای میخواد یه کاری کنه من عذاب بکشم
!=اره بابات اونو محکوم کرد که عاشق تو باشه
#=بابام داره کل خاندان از هم میپاشونه
!= یونا خیلی چانیول دوست داشت اون دختر خیلی گناه داره
#=🤨😳هیونگ
!=اع، نه بابا اصلا گناه ندارد اون راه بدی رو انتخاب کرد
۷۱.۱k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.