از سری حرف های من با عاقای روشنفکر (1)

جناب عاقای محمد روشنفکر(:
این رسم تبریک گفتن به قلب داداش نیس هاااا(:💔
درسته...
یه اتفاقی بینتون افتاده که فقط خودتون میدونید
و ما ازش بی خبریم(:
ولی...
بازم نباید اینجوری تبریک میگفتی💔
میدونی دله چند هزار نفرو شکستی با این تبریک گفتنت؟
یکی از همین چند هزار نفر احتماله ۹۸ درصد خوده متینه(:💔
بچم قلبش ضعیف💔🥺
اگه خدایی نکرده اتفاقی براش بیوفته🥺
خودتو می بخشی؟(:💔
اینکه چند تا از رگای قلبش بسته شده کافی نبود واست؟(:💔
دعای پارساله متینمو برآورده کردی نه؟(:💔
میخواستی بهش لطف کنی؟(:💔
بابا متین به شوخی گفففف(:💔
تو چرا باور کردیی(:💔
اصن استوری هاشو میبینی؟(:
دیدی متینم چه استوری گذاشته بود؟(:
نوشته بود گاهی لازمه آدم خودش خودشو سوپرایز کنه(:💔
یادته؟...
پارسال خودت سوپرایزش کردی لعنتی(:💔

با خودمون گفتیم با اومدنت همه چی درست میشه(:
میای...
اردیا رو بر میگردونی(:
بعدش میری پیش متین(:
ما میفهمیم...
قهر نبودین با هم(:
بعدش دوباره با ارسلان و متین پیش هم میمونین(:
ولی...
چی شد...؟
اون همه رویایی که ساخته بودیم کو؟(:
تا اومدی..
ارسلان گفت اردیا تمومه💔
دیانا تایید کرد(:💔
پیش متین نرفتی که هیچ(:💔
بلکه معلوم شد...
میخوای پیش ارسلان بمونی(:💔
متین گف قلبش ضعیف شده(:💔
بعد تولد دیانا شد(:
ارسلان اونجوری تولد دیانا رو تبریک گف(:💔
و همچنین...
بدترین اتفاق تاریخ اکیپ افتاد...(:💔
نیکا و امیر رل زدن...💔
ینی رسما متینیکا تموم شد(:💔
و الانم که...
اینجوری تولد متین و تبریک گفتی(:💔
که اگه نمیگفتی بهتر بود(:💔
مگه نگفتی...
واسه اومدن به ایران...
استخاره کردم...
خوب اومده(:
پس چی شددددددد...
چرا از وقتی اومدیی...
همه ی اتفاق های بد افتاده...(: