[پارت 19]
[پارت 19]
اینو ک گفت چشمام گرد شد بد بدون این ک چیزی بگم سرمو انداختم پایین شروع کردم ب تند تند خوردن بد از چند دقیقه سرمو آوردم بالا دیدم سونگمین تمام کرده و تهیونگم داره نگاه من می کنه غذا هارو از رو تخت برداشتم گذاشتمشون رو میزی ک پیش تخت بود آروم آروم پتومو گذاشتم رو خودم گفتم خوابم میاد سروصدا نکنین بدم میاد بد تهیونگ پتورو از روم کشید گفت منو ک بوس نکردی گفتم بعدن الکی خودمو زدم بخواب بد تهیونگ گفت یادم می مونه بوسم نکردی چیزی نگفتم مثلا خودمو زده بودم بخواب بد اه نیم ساعت سرمو از زیر پتو آوردم بالا دیدم هم سونگمین و هم تهیونگ خوابن پ الان من چیکار کنم خودم تنها اینجا حوصلمم سر رفته کی مرخص میشمممم خسته شدمممم بخدا هیچیم نیستتتت برم یکم بیرون ن ن هوا سرده آخه تو دل تابستون چ سرماعی هعی ولی خب بازم سرده چیکار کنممممم خب ینی ک چی چرااینا اینقدر زود خوابیدن انگار مرغن هعی یکی ب من ی صبری بده چرا بیدار نمی شن اصلا گوشیم کجاست او اونجاست او این کیه چهار باره ک زنگ زده بزار ی زنگی بهش بزنم
خب زدم
ا/ت: الو
شماره ناشناسه: الو سلام عزیزم
ا/ت: عزیزمممممم
شماره ناشناسه: اره
ا/ت: ببخشید ولی من تورو میشناسم ای خدا عزیزم چیههههههه
شماره ناشناسه: ا/ت آروم باش منم چا اونوو
ا/ت: هوم خب بگو چته
چا اونوو: ای چ طرز حرف زدن با پسر خالته
ا/ت: عه خب بگو چرا زنگ زدی
چا اونوو: خواستم ببینم حالت خوبه
ا/ت: ن خوب نیستم
گوشیو روش قت کردم
😐ای چرا زنگ زد رید تو عصابم هعی ولش کن مهم نیست اون فقط ی آشغاله اره اره حتما باز ی خراب کاری ای کرده ک زنگ زده هعی ا/ت آروم باش خدایا حوصلم خواببم نمیاد ک هعی اگر اون آشغال عوضی نمی زدم این طوری نمی شد خب عوضی دلم نمیخواد بوست کنم مکه زوره ای خداااااااا ای سرم کوفتی هم تمام نمیشه ک نمیشه مادرم کم بود حالا چا اونوو هم بهش اضافه شددددد خدایا منو سوسک کن ک دیگه راحت شمممممم😭😹 بگیرم بخوابم ک بهتره وای خوابم نمیاد شیطونه میگه داد بزن دوتاشو بیدار کن برم بیرون اره اره برم ک بهتره
آروم آروم بدون صدا از تخت اومدم بیرون در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون هیچ کس تو راه رو نبود بدون سرو صدا هعی خیلی خوب بود داشتم راه میرفتم ک یهو یکی دستمو گرفت قلبم اومده بود تو دهنم برگشتم سمتش دیدم تهیونگ دستمو گرفته😐
ا/ت: او تهیونگ توهی
تهیونگ: اره
ا/ت: او خوبه
تهیونگ: اینجا چیکار میکنی🤨
ا/ت: حوصلم سر رفت اومدم یکم قدم بزنم مشکلی هست🤔
تهیونگ: نوچ نیست
ا/ت: خو میشه دستمو ول کنی😐🤝
تهیونگ: او اره حتما
ا/ت: خو اگر میخوای توهم با من بیا
تهیونگ: کجا
ا/ت: قدم بزنیم دیگه
تهیونگ: اینجا بیمارستانه ها
ا/ت: مگه چ اشکالی داره
تهیونگ: هیچ
ا/ت: خو دیگه حرف نزن
تهیونگ: باشه
اینو ک گفت چشمام گرد شد بد بدون این ک چیزی بگم سرمو انداختم پایین شروع کردم ب تند تند خوردن بد از چند دقیقه سرمو آوردم بالا دیدم سونگمین تمام کرده و تهیونگم داره نگاه من می کنه غذا هارو از رو تخت برداشتم گذاشتمشون رو میزی ک پیش تخت بود آروم آروم پتومو گذاشتم رو خودم گفتم خوابم میاد سروصدا نکنین بدم میاد بد تهیونگ پتورو از روم کشید گفت منو ک بوس نکردی گفتم بعدن الکی خودمو زدم بخواب بد تهیونگ گفت یادم می مونه بوسم نکردی چیزی نگفتم مثلا خودمو زده بودم بخواب بد اه نیم ساعت سرمو از زیر پتو آوردم بالا دیدم هم سونگمین و هم تهیونگ خوابن پ الان من چیکار کنم خودم تنها اینجا حوصلمم سر رفته کی مرخص میشمممم خسته شدمممم بخدا هیچیم نیستتتت برم یکم بیرون ن ن هوا سرده آخه تو دل تابستون چ سرماعی هعی ولی خب بازم سرده چیکار کنممممم خب ینی ک چی چرااینا اینقدر زود خوابیدن انگار مرغن هعی یکی ب من ی صبری بده چرا بیدار نمی شن اصلا گوشیم کجاست او اونجاست او این کیه چهار باره ک زنگ زده بزار ی زنگی بهش بزنم
خب زدم
ا/ت: الو
شماره ناشناسه: الو سلام عزیزم
ا/ت: عزیزمممممم
شماره ناشناسه: اره
ا/ت: ببخشید ولی من تورو میشناسم ای خدا عزیزم چیههههههه
شماره ناشناسه: ا/ت آروم باش منم چا اونوو
ا/ت: هوم خب بگو چته
چا اونوو: ای چ طرز حرف زدن با پسر خالته
ا/ت: عه خب بگو چرا زنگ زدی
چا اونوو: خواستم ببینم حالت خوبه
ا/ت: ن خوب نیستم
گوشیو روش قت کردم
😐ای چرا زنگ زد رید تو عصابم هعی ولش کن مهم نیست اون فقط ی آشغاله اره اره حتما باز ی خراب کاری ای کرده ک زنگ زده هعی ا/ت آروم باش خدایا حوصلم خواببم نمیاد ک هعی اگر اون آشغال عوضی نمی زدم این طوری نمی شد خب عوضی دلم نمیخواد بوست کنم مکه زوره ای خداااااااا ای سرم کوفتی هم تمام نمیشه ک نمیشه مادرم کم بود حالا چا اونوو هم بهش اضافه شددددد خدایا منو سوسک کن ک دیگه راحت شمممممم😭😹 بگیرم بخوابم ک بهتره وای خوابم نمیاد شیطونه میگه داد بزن دوتاشو بیدار کن برم بیرون اره اره برم ک بهتره
آروم آروم بدون صدا از تخت اومدم بیرون در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون هیچ کس تو راه رو نبود بدون سرو صدا هعی خیلی خوب بود داشتم راه میرفتم ک یهو یکی دستمو گرفت قلبم اومده بود تو دهنم برگشتم سمتش دیدم تهیونگ دستمو گرفته😐
ا/ت: او تهیونگ توهی
تهیونگ: اره
ا/ت: او خوبه
تهیونگ: اینجا چیکار میکنی🤨
ا/ت: حوصلم سر رفت اومدم یکم قدم بزنم مشکلی هست🤔
تهیونگ: نوچ نیست
ا/ت: خو میشه دستمو ول کنی😐🤝
تهیونگ: او اره حتما
ا/ت: خو اگر میخوای توهم با من بیا
تهیونگ: کجا
ا/ت: قدم بزنیم دیگه
تهیونگ: اینجا بیمارستانه ها
ا/ت: مگه چ اشکالی داره
تهیونگ: هیچ
ا/ت: خو دیگه حرف نزن
تهیونگ: باشه
۹۳.۹k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.