فصل دو پارت 2
دستای دونفر رو دید که خیلی اشنا میزد به نظرتون کوک کجا دیده ؟ اها خودشه بادیگارد های بابای ات و از دستاشون عکس گرفتم و گفتم
ک:ات عزیزم پر کردی
ا:اره چیشد چیکار کردی
ک:بیای بریم بگم
خداحافظی کردیمو اومدیم بیرون
رفتیم تو ماشین نشستیم و گفتم
ک:ات من فهمیدم که میسو بابات همکاری میکنن
ا:چی؟ کوک معلومه داری چی میگی بابای من هه! بابای من که اصن اینجور ادمی نیست البته پول میتونه خرش کنن ولی.. تو از کجا میدونی
گفتم این ویس رو گوش کن ویس رو گوش کن ویس تمام مکالمه ای که توی پارت قبلی گذاشته بودم بعد از اینکه کوک اومد بیرون بابای ات داشت برای خودش حرف میزد و کوک متوجه این شده بودو تمام حرفاش رو ویس گرفت
ا:باور نمیکنم
ک:اعه این چی؟؟
تتوی دست های بادیگارد های بابای ات رو نشونش دادم و ات جوری بود که گفت سلام پشمای صاحبم هستم توی همین راه هایی که بودیم رسیدیم خونه وسایلامونو جمع کردیم یه بیلیط برای فردا گرفتمو ساعت 8 صبح باید اونجا باشیم و مطمعنم که تا ایران باهامون میان اما چرا اخه چرا نمی تونیم از این وضعیت در بیام داشتم با خودم فکر میکردم که ات اومد موهامو بوس کرد برگشتم بوسش کردم
ا:کوک ار یو اوکی همه چی حل میشه باشه چاگی
ک:اخ قربون اون درکت بشم که از بس که زن خودمی
ا:بزار نامزد بشیم بعد ://
خندیدم باهم بهترین لحظه های عمرمو دارم تجربه میکنم ولی...
ادامــــــــهــــــــ دارد
ک:ات عزیزم پر کردی
ا:اره چیشد چیکار کردی
ک:بیای بریم بگم
خداحافظی کردیمو اومدیم بیرون
رفتیم تو ماشین نشستیم و گفتم
ک:ات من فهمیدم که میسو بابات همکاری میکنن
ا:چی؟ کوک معلومه داری چی میگی بابای من هه! بابای من که اصن اینجور ادمی نیست البته پول میتونه خرش کنن ولی.. تو از کجا میدونی
گفتم این ویس رو گوش کن ویس رو گوش کن ویس تمام مکالمه ای که توی پارت قبلی گذاشته بودم بعد از اینکه کوک اومد بیرون بابای ات داشت برای خودش حرف میزد و کوک متوجه این شده بودو تمام حرفاش رو ویس گرفت
ا:باور نمیکنم
ک:اعه این چی؟؟
تتوی دست های بادیگارد های بابای ات رو نشونش دادم و ات جوری بود که گفت سلام پشمای صاحبم هستم توی همین راه هایی که بودیم رسیدیم خونه وسایلامونو جمع کردیم یه بیلیط برای فردا گرفتمو ساعت 8 صبح باید اونجا باشیم و مطمعنم که تا ایران باهامون میان اما چرا اخه چرا نمی تونیم از این وضعیت در بیام داشتم با خودم فکر میکردم که ات اومد موهامو بوس کرد برگشتم بوسش کردم
ا:کوک ار یو اوکی همه چی حل میشه باشه چاگی
ک:اخ قربون اون درکت بشم که از بس که زن خودمی
ا:بزار نامزد بشیم بعد ://
خندیدم باهم بهترین لحظه های عمرمو دارم تجربه میکنم ولی...
ادامــــــــهــــــــ دارد
۲.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.