*My alpha* پارت ۱
حرفای همیشگی
'قدرتاتو به کسی نشون نده'
'بفهم..تو یه اصیل زاده ای... کسی نباید بفهمه'
'جونت تو خطره'
'سعی نکن جلوی اعضای پک الفاهارو کنترل کنی'
'اگه بقیه بفهمن خیلی بد میشه'
حرفای همیشگی که میگن...از بچگی شنیدم...همشونو حفظم...از بچگی یاد گرفتم جلوی بقیه بگم یه الفای معمولی ام..ولی چرا؟چون جونم تو خطره.حتی بقیه ام تشخیص نمیدن من یه اصیل زاده ام چون رایحه ام براشون اشنا نیست.
تنها چیزی که میدونم اینه که من یه اصیل زادهی لعنتی ام که هم پدرش و هم مادرش الفا بوده.
من یه اصیل زاده ام که به راحتی میتونه همه رو ،حتی الفا هارو کنترل کنه.اصیل زاده ای که سال ها وجود نداشته.
اخرین اصیل زاده قرن ها قبل از بین رفته و دلیلش رو افراد کمی میدونن.ولی منه لعنتی یه اصیل زاده ام.اصیل زاده ای که اگه الفاهای پک های دیگه بفهمن وجود داره میکشنش..اصیل زاده ای که قدرت های باور نکردنی داره ولی نمیتونه هیچ جایی ازشون استفاده بکنه.
و حالا اون اصیل زاده زمان الفای پک شدنش رسیده.و خودشم نمیدونه باید چی کار کنه.خودشم نمیدونه چطور با این وضعیت کنار بیاد.
درسته من کیم تهیونگ نمیدونم چطوری از خودم محافظت کنم اون هم بدون پدرم.جفتی ندارم.تنهای تنها.
نمیدونم زمانی که عصبی میشم چطوری جلوی خودم رو بگیرم.وقتی گرگ های دیگه سعی کنن به هم نوعشون اسیب بزنن کنترل خودم رو از دست میدم و نیمهی گرگم کنترلمو به دست میگیره.و اون زمانه که هیچ کس جلو دارم نیست.الهه اینطوری خواسته اون تصمیم گرفته من شخصی باشم که از این زمین و موجوداتش محافظت میکنه.
ولی من هیچ چیز نمیدونم.از بچگی پدرو مادرم سعی کردن جلوی قدرت هامو بگیرن.و حالا که هیچکدومشون نیستند من نمیدونم باید چی کار کنم.نیمهی گرگیم بهم دستور میده به وظایفم عمل کنم ولی من اینطوری بزرگ نشدم..من مثل اصیل زاده های قبلی برای نجات این زمین تربیت نشدم.
"الفا اماده اید؟"
از فکرام دل کندم و به بتایی که لباس مخصوص مراسم به تن داشت چشم دوختم.چشمامو بستم تا به خودم بیام.نفسمو بیرون فرستادم و سرمو برای تایید تکون دادم...
بیست و هفت سالمه ولی هنوز با نبود پدر و مادرم میترسم.من اماده نیستم.امادهی الفای پک شدن نیستم.
از روی مبل بلند شدم و همراه بتا از اتاقم خارج شدم.ساختمون خالی بود و همه داخل باغ منتظر من بودن.با وارد شدنم به باغ همه نگاها به سمتم برگشت.سرمو بالا گرفتم تا کسی از ترسم با خبر نشه.
'قدرتاتو به کسی نشون نده'
'بفهم..تو یه اصیل زاده ای... کسی نباید بفهمه'
'جونت تو خطره'
'سعی نکن جلوی اعضای پک الفاهارو کنترل کنی'
'اگه بقیه بفهمن خیلی بد میشه'
حرفای همیشگی که میگن...از بچگی شنیدم...همشونو حفظم...از بچگی یاد گرفتم جلوی بقیه بگم یه الفای معمولی ام..ولی چرا؟چون جونم تو خطره.حتی بقیه ام تشخیص نمیدن من یه اصیل زاده ام چون رایحه ام براشون اشنا نیست.
تنها چیزی که میدونم اینه که من یه اصیل زادهی لعنتی ام که هم پدرش و هم مادرش الفا بوده.
من یه اصیل زاده ام که به راحتی میتونه همه رو ،حتی الفا هارو کنترل کنه.اصیل زاده ای که سال ها وجود نداشته.
اخرین اصیل زاده قرن ها قبل از بین رفته و دلیلش رو افراد کمی میدونن.ولی منه لعنتی یه اصیل زاده ام.اصیل زاده ای که اگه الفاهای پک های دیگه بفهمن وجود داره میکشنش..اصیل زاده ای که قدرت های باور نکردنی داره ولی نمیتونه هیچ جایی ازشون استفاده بکنه.
و حالا اون اصیل زاده زمان الفای پک شدنش رسیده.و خودشم نمیدونه باید چی کار کنه.خودشم نمیدونه چطور با این وضعیت کنار بیاد.
درسته من کیم تهیونگ نمیدونم چطوری از خودم محافظت کنم اون هم بدون پدرم.جفتی ندارم.تنهای تنها.
نمیدونم زمانی که عصبی میشم چطوری جلوی خودم رو بگیرم.وقتی گرگ های دیگه سعی کنن به هم نوعشون اسیب بزنن کنترل خودم رو از دست میدم و نیمهی گرگم کنترلمو به دست میگیره.و اون زمانه که هیچ کس جلو دارم نیست.الهه اینطوری خواسته اون تصمیم گرفته من شخصی باشم که از این زمین و موجوداتش محافظت میکنه.
ولی من هیچ چیز نمیدونم.از بچگی پدرو مادرم سعی کردن جلوی قدرت هامو بگیرن.و حالا که هیچکدومشون نیستند من نمیدونم باید چی کار کنم.نیمهی گرگیم بهم دستور میده به وظایفم عمل کنم ولی من اینطوری بزرگ نشدم..من مثل اصیل زاده های قبلی برای نجات این زمین تربیت نشدم.
"الفا اماده اید؟"
از فکرام دل کندم و به بتایی که لباس مخصوص مراسم به تن داشت چشم دوختم.چشمامو بستم تا به خودم بیام.نفسمو بیرون فرستادم و سرمو برای تایید تکون دادم...
بیست و هفت سالمه ولی هنوز با نبود پدر و مادرم میترسم.من اماده نیستم.امادهی الفای پک شدن نیستم.
از روی مبل بلند شدم و همراه بتا از اتاقم خارج شدم.ساختمون خالی بود و همه داخل باغ منتظر من بودن.با وارد شدنم به باغ همه نگاها به سمتم برگشت.سرمو بالا گرفتم تا کسی از ترسم با خبر نشه.
۸۳.۹k
۲۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.