پدرخوانده Part:21
تاحالا ادمین به این گلی دیده بودین؟؟
🌸💓
ا.ت:هعیییی این ماله منه
کوک: بلی مال تو چون انقدر دختر خوبی بودی منم گفتم برات گوشی بخرم
ا.ت: ملسیییی بابا ژونننن*کیوت و پرید بغلش
کوک: عااا آروم تر خواهش میکنم دختر بابا حالا یه بوس بده ببینم سرش رو گرفتم و لپش رو بوسیدم به گاز اروم ازش گرفتم
ا.ت: اییی
کوک: خنده خرگوش* حالا زود برو لباسات رو عوض کن نهار بخوریم و ساعت ۶ و اینا بریم خونه جیمین و اینا
ا.ت: باشهه....... زود رفتم اتاقم و لباسام رو دراوردم و رفتم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون و
موهام رو خشک کردم واقعا ازش خسته شدمممم دیگه خیلی دراز شده باید کوتاهش کنم ایشش فعلا خشکش کردم و رفتم یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم پایین
نشستم سر میز که بابا گفت
کوک: ا.ت هروقت ار غذات تموم شدی گوشیت رو بیار و که شمارم رو برات ذخیره کنم و اینکههه
داشت یادم میرفت اگه ببینم با گوشی با یه پسره حرف میزنی میونمون خراب میشه هاا از الان بگم و هر هفتهام من گوشیت رو چک میکنم
ا.ت: چشممم..... راستی بابا اجازه میدی یکم از موهامو کوتاه کنم
کوک: نه
ا.ت: یه کوچولو لطفاا
کوک: باشه یکم هاا
ا.ت: باشه..... زود غذام رو خوردم و رفتم گوشیم رو آوردم و بابا شماری خودش و عمو جین و ایناهم داخلش ذخیره کردو بعد داد بهم و گفت
کوک: ا.ت من باید برم ساعت ۶ و اینا برمیگردم دنبالت باشه
ا.ت: باشه
رفتم تو اتاقم تا ساعت ۴:۳۵ دیقه داشتم تو گوشی میچرخیدم که یهو در اتاقم رو زدن
اجوما: ا.ت دخترم
ا.ت: بله بیا تو.... که اجوما همراه یه خانم تقریبا مسن اومد داخل و گفت
اجوما: ایشون برای کوتا کردن موهاتون اومدن
ا.ت: اهاان بله.... اجوما رفت بیرون که زنه گفت
..:بیا اینجا بشین دخترم
ا.ت: چشم.... رفتم رو صندلی نشستم و تقریبا تا بالای باسنم موهم رو کوتاه کرد خیلی خوشگل شده بودم امم حالا که موهام رو کوتاه کردم چی میشه چتری هم بزنم
ا.ت: خانم میشه برام چتری هم بزنیددد
..: امااقای جئون..
ا.ت: اجازه میده
..:پس باشه
ا.ت: موهام رو چتری زد و بعدش وسایل هاشو جمع کرد و رفت من تو ایینه یه نگاهی به خودم کردم خیلی خوشگل شده بودم ایی خوابم میاد
رفتم رو تخت داراز کشیدم و که کمکم خوابم برد....
خب خب اینم پارت ۲۱ شرطا هر دو پارت رو حتما برسونیددد باشهههه ملسیی
لایک:۲۰
کامنت:۳۵
جوجه🐣
راستی روز دختر مفالککک💓🎀🌸
براتون بهترین آرزوهارو دارم
🌸💓
ا.ت:هعیییی این ماله منه
کوک: بلی مال تو چون انقدر دختر خوبی بودی منم گفتم برات گوشی بخرم
ا.ت: ملسیییی بابا ژونننن*کیوت و پرید بغلش
کوک: عااا آروم تر خواهش میکنم دختر بابا حالا یه بوس بده ببینم سرش رو گرفتم و لپش رو بوسیدم به گاز اروم ازش گرفتم
ا.ت: اییی
کوک: خنده خرگوش* حالا زود برو لباسات رو عوض کن نهار بخوریم و ساعت ۶ و اینا بریم خونه جیمین و اینا
ا.ت: باشهه....... زود رفتم اتاقم و لباسام رو دراوردم و رفتم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون و
موهام رو خشک کردم واقعا ازش خسته شدمممم دیگه خیلی دراز شده باید کوتاهش کنم ایشش فعلا خشکش کردم و رفتم یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم پایین
نشستم سر میز که بابا گفت
کوک: ا.ت هروقت ار غذات تموم شدی گوشیت رو بیار و که شمارم رو برات ذخیره کنم و اینکههه
داشت یادم میرفت اگه ببینم با گوشی با یه پسره حرف میزنی میونمون خراب میشه هاا از الان بگم و هر هفتهام من گوشیت رو چک میکنم
ا.ت: چشممم..... راستی بابا اجازه میدی یکم از موهامو کوتاه کنم
کوک: نه
ا.ت: یه کوچولو لطفاا
کوک: باشه یکم هاا
ا.ت: باشه..... زود غذام رو خوردم و رفتم گوشیم رو آوردم و بابا شماری خودش و عمو جین و ایناهم داخلش ذخیره کردو بعد داد بهم و گفت
کوک: ا.ت من باید برم ساعت ۶ و اینا برمیگردم دنبالت باشه
ا.ت: باشه
رفتم تو اتاقم تا ساعت ۴:۳۵ دیقه داشتم تو گوشی میچرخیدم که یهو در اتاقم رو زدن
اجوما: ا.ت دخترم
ا.ت: بله بیا تو.... که اجوما همراه یه خانم تقریبا مسن اومد داخل و گفت
اجوما: ایشون برای کوتا کردن موهاتون اومدن
ا.ت: اهاان بله.... اجوما رفت بیرون که زنه گفت
..:بیا اینجا بشین دخترم
ا.ت: چشم.... رفتم رو صندلی نشستم و تقریبا تا بالای باسنم موهم رو کوتاه کرد خیلی خوشگل شده بودم امم حالا که موهام رو کوتاه کردم چی میشه چتری هم بزنم
ا.ت: خانم میشه برام چتری هم بزنیددد
..: امااقای جئون..
ا.ت: اجازه میده
..:پس باشه
ا.ت: موهام رو چتری زد و بعدش وسایل هاشو جمع کرد و رفت من تو ایینه یه نگاهی به خودم کردم خیلی خوشگل شده بودم ایی خوابم میاد
رفتم رو تخت داراز کشیدم و که کمکم خوابم برد....
خب خب اینم پارت ۲۱ شرطا هر دو پارت رو حتما برسونیددد باشهههه ملسیی
لایک:۲۰
کامنت:۳۵
جوجه🐣
راستی روز دختر مفالککک💓🎀🌸
براتون بهترین آرزوهارو دارم
۱۰.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.