دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۱۶=
دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۱۶=
پرش زمانی به یک هفته بعد
از زبان میسو
یک هفته گذشته از اینکه من با جیمین و کوک دارم زندگی میکنم خیلی بهم اهمیت میدن و همینطور هم خیلی دوستم دارن ولی خب کنار اینا خیلی هم سختگیرن مثلا ۲ روز پیش با دوستام رفته بودم بیرون نیم ساعت دیر کردم هردوتاشون کلیی تنبیهم کردن تخصیر خودم نبود ک زمان از دستم در رفت امروز تولد یکی از دوستام بود میخواستم برم بیرون بخاطر همین رفتم ک ازشون اجازه بگیرم چونکه وقتی ک میخواستم برم بیرون باید جفتشون اجازه میدادن رفت اول سمت اتاق کوک چونکه اون سخت تر راضی میشه در زدم
+:میشه بیام تو
=:بیا تو
+:رفتم تو نشسته بود پشت میزش داشت کاراشو انجام میداد مشروب هم میخورد رفتم نشستم روی پاش دستمو انداختم دور گردنش و زاویه فکشو بوس کردم
+:خسته نباشی عشق من
=:دورت بگردم من چیشد اومدی ی سر به ددیت زدی؟
+:وا من همیشه به تو سر میزنم
بیشتر خودمو تو بغلش جا کردم
=:شیطون شدیا بیب تحریکم کنی پارت میکنم
+:ایش بی جنبه
از رو پاش خواستم پاشم ک گفت
=:بشین شوخی کردم(خنده)
+:ددی جونم میشه یک خواهش کوچولو ازت داشته باشم؟
=:جون دلم بیبی من
+:میشه لطفا اجازه بدی امشب برم تولد دوستم؟
=:اصلا حرفشم نزن
+:کوکی چرا آخه دلم میخواد برم ک همین یک بار رو خواستما لطفا اجازه بده بهم
=:عشقم میدونی ک جایی ک پسر هس دوست ندارم بری هومم؟
+:پسر نیست اتفاقا از دوستم پرسیدم نیست
=:خب اگر اونجوری باشه ک خیلی مشکلی ندارم
+:پس میشه برم؟
=:اوهوم
+:پس به جیمین هم خودت بگو ک میرم
=:باید بری ازش اجازه بگیری میدونی ک ناراحت میشه
+:ایشش باشه
بعد کوکو بوسیدم رفتم بیرون در اتاق جیمین رو زدم
&:بیا تو
+:رفتم تو عصبی بود معلوم بود از قیافش باز چیشده این پسر همیشه عصبیه ایشش
&:بیب کاری داری؟
+:عاا آره
رفتم روی مبلی ک جلوی میزش بود میشینم
+:خواستم بهت بگم شب میخوام برم تولد دوستم
&:اونوقت با اجازه کی؟(اخم جدی)
+:کوک اجازه داد اومدم به تو هم بگم
&:من اجازه نمیدم
+:یااا جیمین اونجا هیچ پسری نیست اذیت نکن دیگ
&:همین ک گفتم نهه
+:رفتم نشستم روی پاش گفتم ددی میشه لطفا اجازه بدی همین یکبار هوم؟
&:هوف چیکارت کنم باشه
بعدش لباشو گرفتم و مشغول خوردنشون شدم
+:مرسیی
&:فقط حواست باشه زیادی مست نمیکنیا کار خطایی هم حواست باشه نکنی
+:باشه بابا کوک هم گفت بهم من فعلا برم
رفتم یک ساعت مونده بود لباسمو پوشیدم آرایشمو کردم رفتم بیرون
پرش زمانی به بعد از تولد
+:وایی تولد خیلی خوش گذشت بعد از چند سال بالاخره تونستم آزادانه بیام یجا توی آسانسور خونه ی دوستم بودم از آسانسور اومدم بیرون میخواستم برم بیرون چونکه کوک و جیمین اومده بودن دنبالم ولی تا خواستم برم...
لایککک؟!
پرش زمانی به یک هفته بعد
از زبان میسو
یک هفته گذشته از اینکه من با جیمین و کوک دارم زندگی میکنم خیلی بهم اهمیت میدن و همینطور هم خیلی دوستم دارن ولی خب کنار اینا خیلی هم سختگیرن مثلا ۲ روز پیش با دوستام رفته بودم بیرون نیم ساعت دیر کردم هردوتاشون کلیی تنبیهم کردن تخصیر خودم نبود ک زمان از دستم در رفت امروز تولد یکی از دوستام بود میخواستم برم بیرون بخاطر همین رفتم ک ازشون اجازه بگیرم چونکه وقتی ک میخواستم برم بیرون باید جفتشون اجازه میدادن رفت اول سمت اتاق کوک چونکه اون سخت تر راضی میشه در زدم
+:میشه بیام تو
=:بیا تو
+:رفتم تو نشسته بود پشت میزش داشت کاراشو انجام میداد مشروب هم میخورد رفتم نشستم روی پاش دستمو انداختم دور گردنش و زاویه فکشو بوس کردم
+:خسته نباشی عشق من
=:دورت بگردم من چیشد اومدی ی سر به ددیت زدی؟
+:وا من همیشه به تو سر میزنم
بیشتر خودمو تو بغلش جا کردم
=:شیطون شدیا بیب تحریکم کنی پارت میکنم
+:ایش بی جنبه
از رو پاش خواستم پاشم ک گفت
=:بشین شوخی کردم(خنده)
+:ددی جونم میشه یک خواهش کوچولو ازت داشته باشم؟
=:جون دلم بیبی من
+:میشه لطفا اجازه بدی امشب برم تولد دوستم؟
=:اصلا حرفشم نزن
+:کوکی چرا آخه دلم میخواد برم ک همین یک بار رو خواستما لطفا اجازه بده بهم
=:عشقم میدونی ک جایی ک پسر هس دوست ندارم بری هومم؟
+:پسر نیست اتفاقا از دوستم پرسیدم نیست
=:خب اگر اونجوری باشه ک خیلی مشکلی ندارم
+:پس میشه برم؟
=:اوهوم
+:پس به جیمین هم خودت بگو ک میرم
=:باید بری ازش اجازه بگیری میدونی ک ناراحت میشه
+:ایشش باشه
بعد کوکو بوسیدم رفتم بیرون در اتاق جیمین رو زدم
&:بیا تو
+:رفتم تو عصبی بود معلوم بود از قیافش باز چیشده این پسر همیشه عصبیه ایشش
&:بیب کاری داری؟
+:عاا آره
رفتم روی مبلی ک جلوی میزش بود میشینم
+:خواستم بهت بگم شب میخوام برم تولد دوستم
&:اونوقت با اجازه کی؟(اخم جدی)
+:کوک اجازه داد اومدم به تو هم بگم
&:من اجازه نمیدم
+:یااا جیمین اونجا هیچ پسری نیست اذیت نکن دیگ
&:همین ک گفتم نهه
+:رفتم نشستم روی پاش گفتم ددی میشه لطفا اجازه بدی همین یکبار هوم؟
&:هوف چیکارت کنم باشه
بعدش لباشو گرفتم و مشغول خوردنشون شدم
+:مرسیی
&:فقط حواست باشه زیادی مست نمیکنیا کار خطایی هم حواست باشه نکنی
+:باشه بابا کوک هم گفت بهم من فعلا برم
رفتم یک ساعت مونده بود لباسمو پوشیدم آرایشمو کردم رفتم بیرون
پرش زمانی به بعد از تولد
+:وایی تولد خیلی خوش گذشت بعد از چند سال بالاخره تونستم آزادانه بیام یجا توی آسانسور خونه ی دوستم بودم از آسانسور اومدم بیرون میخواستم برم بیرون چونکه کوک و جیمین اومده بودن دنبالم ولی تا خواستم برم...
لایککک؟!
۲۶.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.