don't let me go (اجازه نده بروم)
#p5
به در خروجی قصر که رسیدم خطاب به خواجه اعظم گفتم:
+دیگه نیاز نیست همراه من بیاید بقیش رو خودمون میریم
خواجه اعظم: ولی بانوی من امپراطور از من.....
+بهش بگید نگران نباشه تازه محافظ مین هم همراه من هستن
_بله خواجه اعظم نگران نباشید من مراقب بانو هستم نمیزارم مشکلی پیش بیاد
خواجه اعظم: چشم بانوی من مراقب خودتون باشید
از قصر زدیم بیرون
این اولین تجربم بیرون قصر بود و خب کمی استرس داشتم
با این لباسا با این وضع
تجربه ی جالبی میشد ولی خب نگران کننده هم بود
شروع کردم قدم برداشتن
مردم در حال کار های مختلفی بودن
بچه ها وسط اون شلوغی بدو بدو میکردن و از میون جمعیت میگذشتن
با اون لبخند گشاد و چشای گشادم همه جا رو میپاییدم
یه مغازه که نه نزدیک بود و نه دور کلی گل سر خوشگل و متنوع میفروخت
بی وقفه شروع کردم دویدن
_بانوی من یواش نخورید زمین
+حواسم هست
وقتی به مغازه رسیدم لبخندم باز تر شد
+بانو چوی نگاه کن این چقد خوشگله...چقد میشه؟
فروشنده:۳وون
گل سر رو خریدم و شروع کردیم به قدم زدن توی بازار
که محافظ مین گفت
_بانوی من یکم دیر شده باید بریم دیگه
+ولی من میخوام بقیه جاها رو هم ببینم
_ولی بانوی من میدونید که خطرناکه باید بریم
+باشه بریم دیگه......فقط خواهش میکنم بیرون قصر انقدر با من رسمی صحبت نکنید خوشم نمیاد
_بانوی من من چنین جسارتی نمیکنم
+خودم ازت میخوام....چون این رفتارت باعث میشه احساس بدی بهم دست بده
_چشم
و بی حرف شروع کردیم به حرکت به سمت خونه ای که قراره بریم طولی نکشید که رسیدیم
نه خیلی بزرگ بود نه خیلی کوچیک ولی انقدر حیاطش قشنگ بود پر از گل های رز برعکس تصوراتم بیرون قصر اونقدر راهم ترسناک نبود
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
به در خروجی قصر که رسیدم خطاب به خواجه اعظم گفتم:
+دیگه نیاز نیست همراه من بیاید بقیش رو خودمون میریم
خواجه اعظم: ولی بانوی من امپراطور از من.....
+بهش بگید نگران نباشه تازه محافظ مین هم همراه من هستن
_بله خواجه اعظم نگران نباشید من مراقب بانو هستم نمیزارم مشکلی پیش بیاد
خواجه اعظم: چشم بانوی من مراقب خودتون باشید
از قصر زدیم بیرون
این اولین تجربم بیرون قصر بود و خب کمی استرس داشتم
با این لباسا با این وضع
تجربه ی جالبی میشد ولی خب نگران کننده هم بود
شروع کردم قدم برداشتن
مردم در حال کار های مختلفی بودن
بچه ها وسط اون شلوغی بدو بدو میکردن و از میون جمعیت میگذشتن
با اون لبخند گشاد و چشای گشادم همه جا رو میپاییدم
یه مغازه که نه نزدیک بود و نه دور کلی گل سر خوشگل و متنوع میفروخت
بی وقفه شروع کردم دویدن
_بانوی من یواش نخورید زمین
+حواسم هست
وقتی به مغازه رسیدم لبخندم باز تر شد
+بانو چوی نگاه کن این چقد خوشگله...چقد میشه؟
فروشنده:۳وون
گل سر رو خریدم و شروع کردیم به قدم زدن توی بازار
که محافظ مین گفت
_بانوی من یکم دیر شده باید بریم دیگه
+ولی من میخوام بقیه جاها رو هم ببینم
_ولی بانوی من میدونید که خطرناکه باید بریم
+باشه بریم دیگه......فقط خواهش میکنم بیرون قصر انقدر با من رسمی صحبت نکنید خوشم نمیاد
_بانوی من من چنین جسارتی نمیکنم
+خودم ازت میخوام....چون این رفتارت باعث میشه احساس بدی بهم دست بده
_چشم
و بی حرف شروع کردیم به حرکت به سمت خونه ای که قراره بریم طولی نکشید که رسیدیم
نه خیلی بزرگ بود نه خیلی کوچیک ولی انقدر حیاطش قشنگ بود پر از گل های رز برعکس تصوراتم بیرون قصر اونقدر راهم ترسناک نبود
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۱۰.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.