وقتی دزدیده میشی اما فیک جونگکوک
پارت:15
و چشمامو بستم
+نمیخای چیزی بگی
-نه
چشمامو باز کردم و سرم رو اوردم بالا و بهش نگاه کردم
داشت به ابشار نگاه میکرد
نیمرخش هم قشنگ بود که یهو بهم نگاه کرد
نمیخاسم حتی پلک بزنم انگار ک با نگاهمون داشتیم حرف میزدیم
-ممنون ک مراقبم بودی
جونگکوک لبحندی زد و گفت:
+پس برام جبرانش کن
-چطوری
+ببوسم
-نمیخام
+باشه
و نگاهشو ازم گرفت و بلند شد و رفت سمت ماشین
ناراحت شد؟
سریع بلند شدم و رفت سمتش پریدم جلوش و دستمو دور گردنش حلقه کردم و شروع کردم ب بوسیدنش
صدای نیشخندشو شنیدم ولی دیگه کار از کار گذشته بود
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و بیشتر ب خودش چسبوند و کنترل بوسه رو گرفت
با نفس نفس جدا شدیم
چند تار از موهام روی صوتم افتادع بودن ک کنارشون زد و پیشونیشو چسبوند ب پیشونیم
+خیلی دوست دارم
چیزی نگفتم یعنی نمیدونستم چی بگم
از هم جدا شدیم و توی چشمای همدیگه نگاه کردیم
-جونگکوک
+بله
-میشه بریم پایین پیش اون دریاچه؟
+باشه بیا تا بریم
و رفت منم دنبالش راه افتادم
رفتیم پایین رفتم نزدیکش نشستم و دستمو زدم توی اب
سرد بود
جونگکوک هم اومد و کنارم نشستم که
شروع کردم اب پاشیدن روش
+بازی بدی شروع کردی
همینجوری داشتیم همو خیس میکردیم که
+هوا داره سرد میشه بهتره زود تر بریم چون احتمال داره سرما بخوریم
با سر تایید کردم
رفتیم خونه
مستقیم رفتم توی اتاقم و رفتم حموم
وقتی از حموم در اومدم
ی لباس خونگی پوشیدم موهامو هنوز خشک نکرده بودم ک در اتاق باز شد
+حموم بودی
-اره
+چرا موهاتو خشک نکردی
-الان میخاستم بکنم
اومد سمتم و حوله رو از دستم گرفت و..... ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
و چشمامو بستم
+نمیخای چیزی بگی
-نه
چشمامو باز کردم و سرم رو اوردم بالا و بهش نگاه کردم
داشت به ابشار نگاه میکرد
نیمرخش هم قشنگ بود که یهو بهم نگاه کرد
نمیخاسم حتی پلک بزنم انگار ک با نگاهمون داشتیم حرف میزدیم
-ممنون ک مراقبم بودی
جونگکوک لبحندی زد و گفت:
+پس برام جبرانش کن
-چطوری
+ببوسم
-نمیخام
+باشه
و نگاهشو ازم گرفت و بلند شد و رفت سمت ماشین
ناراحت شد؟
سریع بلند شدم و رفت سمتش پریدم جلوش و دستمو دور گردنش حلقه کردم و شروع کردم ب بوسیدنش
صدای نیشخندشو شنیدم ولی دیگه کار از کار گذشته بود
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و بیشتر ب خودش چسبوند و کنترل بوسه رو گرفت
با نفس نفس جدا شدیم
چند تار از موهام روی صوتم افتادع بودن ک کنارشون زد و پیشونیشو چسبوند ب پیشونیم
+خیلی دوست دارم
چیزی نگفتم یعنی نمیدونستم چی بگم
از هم جدا شدیم و توی چشمای همدیگه نگاه کردیم
-جونگکوک
+بله
-میشه بریم پایین پیش اون دریاچه؟
+باشه بیا تا بریم
و رفت منم دنبالش راه افتادم
رفتیم پایین رفتم نزدیکش نشستم و دستمو زدم توی اب
سرد بود
جونگکوک هم اومد و کنارم نشستم که
شروع کردم اب پاشیدن روش
+بازی بدی شروع کردی
همینجوری داشتیم همو خیس میکردیم که
+هوا داره سرد میشه بهتره زود تر بریم چون احتمال داره سرما بخوریم
با سر تایید کردم
رفتیم خونه
مستقیم رفتم توی اتاقم و رفتم حموم
وقتی از حموم در اومدم
ی لباس خونگی پوشیدم موهامو هنوز خشک نکرده بودم ک در اتاق باز شد
+حموم بودی
-اره
+چرا موهاتو خشک نکردی
-الان میخاستم بکنم
اومد سمتم و حوله رو از دستم گرفت و..... ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
۵۴.۳k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.