تکپارتی(درخواستی
(وقتی عضو نهمی و باهم هم اتاقی میشید ولی یه روز یهویی تختت خراب میشه و مجبور میشی کنار سونگمین و...)
امروز یک مشکل فنی پیش اومده بود و تخت بخاطر اینکه دیروز روی تخت پریدی خراب شده بود و خب تو هم با سونگمین هم اتاقی بودی تو عاشق سونگمین بودی ولی آز احساس سونگمین نسبت به خودت خبر نداشتی و نمیدونستی هوفی از سر کلافگی کشیدی و سعی کردی آروم باشی و خوب چون پریود بودی نمیتونستی روی زمین سرد بخوابی و از بقیه هم خجالت میکشیدی بعد از کل کل با خودت خواستی یک روز رو بیرون بگذرونی و مزاحم سونگمین نشی پاشدی و رفتی لباس گرم و مناسب بیرون پوشیدی آماده ی رفتن بودی که سونگمین وارد اتاق شد برا بیک لحظه قفل کردی سونگمین تازه بازیش با لینو رو تموم کرده بود و اومده بود که بخوابه خواستی از کنارش رد بشی که بازوت رو گرفت به سمتش برگشتی و گفتی
آت:اتفاقی افتاده سونگمین؟!
سونگمین :اصلا نگاه به ساعت کردی اصلا کجا میخواستی بری!؟
آت :سونگمین الا خسته ای بهتره استراحت کنی باشه ؟!
سونگمین :تا نگی کجا میخوای بری ولت نمیکنم
آت :سونگمین من میخوام برم بیرون چون تختم خراب شده
سونگمین پوکر فیس نگاهت کرد و گفت
سونگمین :منم که اینجا هویجم
آت :یاااا نمیشه که پیش تو بخوابم
سونگمین:آت من دو دوست دارم
آت :سونگمی
سونگمین نذاشت ادامه یدحرفتو برن بوستون رو آغاز کرد و تورو به سمت تخت یک نفره برد
آت :دوست دارم مرد جذاب من
سونگمین لبخندی زد و دوباره رو لبت بوسه کاشت
(صبح روز بعد بعد از انجام عملیات)
لینو :بچه ها سونگمین رو ندیدین
هیونجین :نه از صبح قیبش زده
چانگبین :از آت هم خبری نیست
بنگ چان :هیونجین برو توی اتاق ببین زندن یا مردن
هیونجین :باشه
هیونجین اومد طبقه ی بالا فکر کرد خوابیدین واسه ی همین آروم درو باز کرد که سر و صدایی ایجاد نکنه که چشمان پاکش از بین رفت در رو آروم بست گفت
هیونجین :نکنه چان هیونگ منو از خواب بیدار نکرده؟!
و یک سیلی محکم به خودش زد و گفت
هیونجین :نه مثل اینکه هنوز بیدارم
با لبخند پر رضایت رفت پایین و گفت
هیونجین :اون دوتا دارن همو میخورن
بنگ چان :ها؟!
هیونجین:بهتره با چشمای خودتون ببینین
هیون همه رو به طبقه بالا برد بعد از دیدن اون صحنه سونگمین با شورت قلبی داشت فرار میکرد چان هم ملاقه به دست دنبالش رفت آت بنده خدا از دنیا بی خبر داره خواب پشمک میبین
مین سو
#تابع قوانین جمهوری اسلامی
امروز یک مشکل فنی پیش اومده بود و تخت بخاطر اینکه دیروز روی تخت پریدی خراب شده بود و خب تو هم با سونگمین هم اتاقی بودی تو عاشق سونگمین بودی ولی آز احساس سونگمین نسبت به خودت خبر نداشتی و نمیدونستی هوفی از سر کلافگی کشیدی و سعی کردی آروم باشی و خوب چون پریود بودی نمیتونستی روی زمین سرد بخوابی و از بقیه هم خجالت میکشیدی بعد از کل کل با خودت خواستی یک روز رو بیرون بگذرونی و مزاحم سونگمین نشی پاشدی و رفتی لباس گرم و مناسب بیرون پوشیدی آماده ی رفتن بودی که سونگمین وارد اتاق شد برا بیک لحظه قفل کردی سونگمین تازه بازیش با لینو رو تموم کرده بود و اومده بود که بخوابه خواستی از کنارش رد بشی که بازوت رو گرفت به سمتش برگشتی و گفتی
آت:اتفاقی افتاده سونگمین؟!
سونگمین :اصلا نگاه به ساعت کردی اصلا کجا میخواستی بری!؟
آت :سونگمین الا خسته ای بهتره استراحت کنی باشه ؟!
سونگمین :تا نگی کجا میخوای بری ولت نمیکنم
آت :سونگمین من میخوام برم بیرون چون تختم خراب شده
سونگمین پوکر فیس نگاهت کرد و گفت
سونگمین :منم که اینجا هویجم
آت :یاااا نمیشه که پیش تو بخوابم
سونگمین:آت من دو دوست دارم
آت :سونگمی
سونگمین نذاشت ادامه یدحرفتو برن بوستون رو آغاز کرد و تورو به سمت تخت یک نفره برد
آت :دوست دارم مرد جذاب من
سونگمین لبخندی زد و دوباره رو لبت بوسه کاشت
(صبح روز بعد بعد از انجام عملیات)
لینو :بچه ها سونگمین رو ندیدین
هیونجین :نه از صبح قیبش زده
چانگبین :از آت هم خبری نیست
بنگ چان :هیونجین برو توی اتاق ببین زندن یا مردن
هیونجین :باشه
هیونجین اومد طبقه ی بالا فکر کرد خوابیدین واسه ی همین آروم درو باز کرد که سر و صدایی ایجاد نکنه که چشمان پاکش از بین رفت در رو آروم بست گفت
هیونجین :نکنه چان هیونگ منو از خواب بیدار نکرده؟!
و یک سیلی محکم به خودش زد و گفت
هیونجین :نه مثل اینکه هنوز بیدارم
با لبخند پر رضایت رفت پایین و گفت
هیونجین :اون دوتا دارن همو میخورن
بنگ چان :ها؟!
هیونجین:بهتره با چشمای خودتون ببینین
هیون همه رو به طبقه بالا برد بعد از دیدن اون صحنه سونگمین با شورت قلبی داشت فرار میکرد چان هم ملاقه به دست دنبالش رفت آت بنده خدا از دنیا بی خبر داره خواب پشمک میبین
مین سو
#تابع قوانین جمهوری اسلامی
۸.۵k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.