(پارت14)

(پارت14)
کوک: خیلی خجالتی شدی امروز...  منو ببین آخرین بارت باشه که ازم خجالت میکشی
ات: ازت خجالت نمیکشم...  خب گفتم یهو یکی در رو باز میکنه
کوک: در قفله...  خب میخوای اینا رو بپوشی؟
ات: آره
کوک رفت سمت ات و لباس هاشو رو تنش کرد
کوک: با اینکه لختت قشنگ تر ولی خب...
ات:بریم گشنمه
کوک: بریم
رفتن پایین و صبحونه خوردن
(پرش بعد صبحونه)
ات رفت تو آشپزخونه و و از کابینت ابنبات برداشت و رفت پیش کوک نشست لب کوک رو بوسید و دوباره آبنبات رو گذاشت تو دهنش کوک آبنبات رو از دهن ات کشید بیرون و لب ات رو بوسید و آبنبات رو گذاشت تو دهن خودش یکم ازش خورد و از دهنش دراورد و گرفت سمت ات ات امد بخوردتش که کوک آبنبات کشید عقب و ات لب کوک رو بوسید کوک گردن ات رو از پشت گرفت و شروع کرد به مکیدن لب های ات بعد ۵ مین از هم جدا شدن
کوک: لبات از ابنبات خوشمزه تره عزیزم
ات:(خنده یاواش)
کوک:  بزنم فیلم ببینیم
ات: اهم
کوک: ژانرش چی باشه
ات: نمیدونم....  عاشقانه کمدی خوبه
کوک: اوکی
کوک تلویزیون  رو روشن کرد و شروع کرد به پیدا کردن فیلم ی پیدا کرد
کوک: این خوبه
وسط فیلم بودن که ات رو پای کوک دراز کشید و کوک شروع کرد بازی کردن با موهای ات
ات: فیلم قشنگیه
کوک:  آره
(ویو کوک)
آخر های فیلم بود دیدیم صدایی از ات نمیاد نگاه کردم دیدم خوابش برده
کوک:  آخی فرشته کوچولوم خوابش برده
آروم لبش رو بوسیدم که بیدار نشه همون طوری گذاشتم بخوابه خودمم چشام بستم و همین طوری داشتم فکر میکردم که خوابم برد
بعد ۴٠ مین هر دوشون بیدار شدن
کوک رفت دستشویی و ات رفت تو آشپزخونه و ی کیک باز کرد و شروع کرد به خوردن
کوک از دستشویی امد بیرون و با دیدن ات که به شدت کیوت داره کیک میخوره خندش گرفت و رفت سمتش
کوک: کیوتچهـههههه
و شروع کرد به بوسیدن صورت ات
ات شک به کوک نگاه کرد و همون طوری دوباره کیک رو خورد
ات:  میخوری؟( با دهن پر) 
کوک: دختر کوچولوم  چرا انقدر کیوتی تو
ات: من کیوتم؟
کوک رفت سمت ات و محکم لبش رو بوسید
ات:  بریم بیرون
کوک:  اوکی
ات سریع رفت اتاق و شروع کرد به انتخاب کردن لباس داشت لباس انتخاب میکرد که کوک رفت تو اتاق و نشست رو تخت ات بلخره لباسش رو انتخاب کرد
کوک: این رو میخوای بپوشی؟
ات: آره
کوک: هوا سرد میشه یهو نمیشه نمیتونی این رو بپوشی
کوک امد سمت کمد و ی هودی بژ رنگ در اورد که با هودی خود کوک ست (هودی کوک مشکی بود) بود

(بچه ببخشید دیر شد)