پارتــ دومــ
پارتــ دومــ
سریع اومــدم پیشــ بابام آخــه خیلی ترســـیده بـــودم به همون ادرسی که فرستاده بود
چند مین
رسیدم دیدم چندتا بادیگارد جلوی در وایساده بودن منم ترسیده بودم خــدایا اینا کین دیکه؟
رفتم داخــل دیــدم کـه بابام اونحا هست و اصلحه هم روشه دیدم داره کریه میکنه هرجــی هم بــد باشه بازم لعنتی بابام هس خب..
رفــتم ببینم جی شده گفتم اینجا چه خبره
علامت بابای ا/ت=
=دخــترم ببخشید من روی تو شرط بسته بــودم اما باختم
ا/ت: چـ.. چی؟ چیکار کردی(بغض)
=شــرمنده ام (گریه)
علامت کوک-
-هی دختر تو دیکه مال منــی سریع باش بریم خونه تون لباس هاتو جمع کنی اگه نیای بابات رو همینجا میکشم(خشن)
ا/ت: بابا ازت متنفرم(گریه)
=ببخشید دخــترم
ا/ت: باشه اقای محترم صبر کنین الان(گریه)
=خداحافظ دخــترم
ا/ت: بروو گمشو بابا جوون مرگم میکنی تو اخــر
-سریع باش
ویو تو
اومدم بیرون سوار ماشین شــدم و حــرکت کردیم به سمت خونه خودم تا لباس هامون جمع کنم توی راه خیلی کریه کردم
ویو کوک
وقتی میدیدم داره کریه میکنه انکار دنیا روی سرم خراب شده بود من خیلی ا/ت رو دوست داشتم بخاطرا/ت خیلی به بابات باختم تا قشنگ فکر کنه خیلی قوی هس تا روی ا/ت شرط ببنده
ویو ا/ت
توی راه خونه هیچ حرفی نبود تا دیدم کوک گفت: اینقدر گریه نکن ا/ت جات امنه پیش من
ویو کوک
دیدم ماشین ساکته گفتم بزار یک چیزی بــگم
ویو ا/ت.(چقدر ویو داریم😂)
منم چیزی نگفتم که کوک گف بیا روی پاهام بشین
ا/ت.. 😳
-چیه مگه کری؟
ا/ت. نه نه اومدم (ترسیده)
ادامه دارد
سریع اومــدم پیشــ بابام آخــه خیلی ترســـیده بـــودم به همون ادرسی که فرستاده بود
چند مین
رسیدم دیدم چندتا بادیگارد جلوی در وایساده بودن منم ترسیده بودم خــدایا اینا کین دیکه؟
رفتم داخــل دیــدم کـه بابام اونحا هست و اصلحه هم روشه دیدم داره کریه میکنه هرجــی هم بــد باشه بازم لعنتی بابام هس خب..
رفــتم ببینم جی شده گفتم اینجا چه خبره
علامت بابای ا/ت=
=دخــترم ببخشید من روی تو شرط بسته بــودم اما باختم
ا/ت: چـ.. چی؟ چیکار کردی(بغض)
=شــرمنده ام (گریه)
علامت کوک-
-هی دختر تو دیکه مال منــی سریع باش بریم خونه تون لباس هاتو جمع کنی اگه نیای بابات رو همینجا میکشم(خشن)
ا/ت: بابا ازت متنفرم(گریه)
=ببخشید دخــترم
ا/ت: باشه اقای محترم صبر کنین الان(گریه)
=خداحافظ دخــترم
ا/ت: بروو گمشو بابا جوون مرگم میکنی تو اخــر
-سریع باش
ویو تو
اومدم بیرون سوار ماشین شــدم و حــرکت کردیم به سمت خونه خودم تا لباس هامون جمع کنم توی راه خیلی کریه کردم
ویو کوک
وقتی میدیدم داره کریه میکنه انکار دنیا روی سرم خراب شده بود من خیلی ا/ت رو دوست داشتم بخاطرا/ت خیلی به بابات باختم تا قشنگ فکر کنه خیلی قوی هس تا روی ا/ت شرط ببنده
ویو ا/ت
توی راه خونه هیچ حرفی نبود تا دیدم کوک گفت: اینقدر گریه نکن ا/ت جات امنه پیش من
ویو کوک
دیدم ماشین ساکته گفتم بزار یک چیزی بــگم
ویو ا/ت.(چقدر ویو داریم😂)
منم چیزی نگفتم که کوک گف بیا روی پاهام بشین
ا/ت.. 😳
-چیه مگه کری؟
ا/ت. نه نه اومدم (ترسیده)
ادامه دارد
۱۲.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.