شکلات تلخ'
شکلات تلخ'
ᵖᵃʳᵗ'₃₈
پسرک در ماشینو بست و به دخترکی که در حال بستن کمربندش بود نگاه کرد بعد از تموم شدن کارش انگشت اشارشو رو به دخترک گرفت
-ببین از همین اول بهت میگم حتی فکر فرار هم ازون مغز فندقیت بیرون کن ... هرکاریم بکنی به هر حال نمیتونی از چنگال من فرار کنی
دخترک ساکت فقط بهش خیره شده بود ...با توجه به وضع سرش سرشو به پنجره ماشین تکیه داد و خودشو به دست بدنش سپرد
-الو...چند دست لباس برام بیار
پسرک از گوشه چشم به دخترک نگه انداخت که دید خوابش برده .... سیگارش رو به لب کشید و خمار دودشو بیرون داد
.......
+رسیدیم
-اره پاشو .... بببن اتاقامون یکیه ...اون اتاق با در سفید مال منه میتونی اونجا بمونی
یه ویلا با چل و گیاه که سمت چپش یه استخر داشت
+
برعکس فکرم یه اتاق با تختو کند جدا بود طولی نکشید که اومد داخل
-تخت سمت پنجره مال منه
+چیزه...من...لباس میخوام
-گفتم قراره برات بیارن.....اودیش؟باشه اتان میام میگیرمش
*بفرمایید اقا فعلا همینارو تونستم جور کنم
-اینا که لباس مردونن...الان اینارو چطور بپوشه اون جغله
+هان؟جغله منظورت من بودم
-اره خود تو بیا اینارو بگیر ..یحوری بپوش تا لباس واست جور کنم
+
لباسارو گرفتم و بردم داخل یکیشون یه هودی مشکی بود و یه شلوارت سفید تقریبا کنی بالا تر از زانوم بود...چشمم به قیچی افتاد و کمی کوتاه ترش کردم چون هودی بلند بود شلوارک دیده نمیشد ....به زور یه شونه پیدا کردم...قبل از پوشیدن لباس یه دوش گرفتم
-بیا بیرون دیگه...اخه چقد طول میکشه
+
با دیدنم چشماش کم مونده بود بپره بیرون
-ببینم شلوار پات نکردی؟
هودیمو با زدم که شلوارک دیده شد
-اخه...............
#فیک #وانشات #بی_تی_اس #بلک_پینک #ایده #کره #پارت #کوک #تهیونگ #جیمین #جی_هوپ #جین #نامجون #BTS
ᵖᵃʳᵗ'₃₈
پسرک در ماشینو بست و به دخترکی که در حال بستن کمربندش بود نگاه کرد بعد از تموم شدن کارش انگشت اشارشو رو به دخترک گرفت
-ببین از همین اول بهت میگم حتی فکر فرار هم ازون مغز فندقیت بیرون کن ... هرکاریم بکنی به هر حال نمیتونی از چنگال من فرار کنی
دخترک ساکت فقط بهش خیره شده بود ...با توجه به وضع سرش سرشو به پنجره ماشین تکیه داد و خودشو به دست بدنش سپرد
-الو...چند دست لباس برام بیار
پسرک از گوشه چشم به دخترک نگه انداخت که دید خوابش برده .... سیگارش رو به لب کشید و خمار دودشو بیرون داد
.......
+رسیدیم
-اره پاشو .... بببن اتاقامون یکیه ...اون اتاق با در سفید مال منه میتونی اونجا بمونی
یه ویلا با چل و گیاه که سمت چپش یه استخر داشت
+
برعکس فکرم یه اتاق با تختو کند جدا بود طولی نکشید که اومد داخل
-تخت سمت پنجره مال منه
+چیزه...من...لباس میخوام
-گفتم قراره برات بیارن.....اودیش؟باشه اتان میام میگیرمش
*بفرمایید اقا فعلا همینارو تونستم جور کنم
-اینا که لباس مردونن...الان اینارو چطور بپوشه اون جغله
+هان؟جغله منظورت من بودم
-اره خود تو بیا اینارو بگیر ..یحوری بپوش تا لباس واست جور کنم
+
لباسارو گرفتم و بردم داخل یکیشون یه هودی مشکی بود و یه شلوارت سفید تقریبا کنی بالا تر از زانوم بود...چشمم به قیچی افتاد و کمی کوتاه ترش کردم چون هودی بلند بود شلوارک دیده نمیشد ....به زور یه شونه پیدا کردم...قبل از پوشیدن لباس یه دوش گرفتم
-بیا بیرون دیگه...اخه چقد طول میکشه
+
با دیدنم چشماش کم مونده بود بپره بیرون
-ببینم شلوار پات نکردی؟
هودیمو با زدم که شلوارک دیده شد
-اخه...............
#فیک #وانشات #بی_تی_اس #بلک_پینک #ایده #کره #پارت #کوک #تهیونگ #جیمین #جی_هوپ #جین #نامجون #BTS
۷.۳k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.