پارت سه زوهاکوتن=هنتای
از زبون ات
صبح که بیدار شدم دیدم که
وضعیتم واقعا خرابه پس به زوهاکوتن گفتم من دارم میرم حمام
زوهاکوتن هم گفت صبر کن منم بیام گفتم اخه .....
زوهاکوتن جلوی دهنمو گرفت و گفت اخه نداریم بیابریم
بعدم منو کشیدو برد روی صندلیو گفت بشین
از زبون زوهاکوتن
ات رو روی صندلی نشوندم و رفتم توی حموم
توی وان کمی صابون تزئینی و کوکتل بدن ریختم چنتا گل و خرت و پرت هم ریختمو عطکلن زدم
برای میوه هلو🍑
سیب🍎
پرتقال 🍊
طالبی 🍈
انگور🍇
و هندوانه 🍉
گزاشتم
برای غذا
هاداگ🌭
نودل 🍲
پیتزا🍕
همبرگر 🍔
بستنی 🍦🍨
دانگو🍡
گزاشتم
برای نوشیدنی
مشروب 🍷
عرق🍺
دلستر🍸
لیموناد🍹
گذاشتمو کیف و حالم کردیم بابای
اینم از پارت اخر
صبح که بیدار شدم دیدم که
وضعیتم واقعا خرابه پس به زوهاکوتن گفتم من دارم میرم حمام
زوهاکوتن هم گفت صبر کن منم بیام گفتم اخه .....
زوهاکوتن جلوی دهنمو گرفت و گفت اخه نداریم بیابریم
بعدم منو کشیدو برد روی صندلیو گفت بشین
از زبون زوهاکوتن
ات رو روی صندلی نشوندم و رفتم توی حموم
توی وان کمی صابون تزئینی و کوکتل بدن ریختم چنتا گل و خرت و پرت هم ریختمو عطکلن زدم
برای میوه هلو🍑
سیب🍎
پرتقال 🍊
طالبی 🍈
انگور🍇
و هندوانه 🍉
گزاشتم
برای غذا
هاداگ🌭
نودل 🍲
پیتزا🍕
همبرگر 🍔
بستنی 🍦🍨
دانگو🍡
گزاشتم
برای نوشیدنی
مشروب 🍷
عرق🍺
دلستر🍸
لیموناد🍹
گذاشتمو کیف و حالم کردیم بابای
اینم از پارت اخر
۳.۰k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.