بیا پایین 👇
بیا پایین 👇
part 13
________________________________________
(ویو ا/ت)
اصلا واکنشی نشون نمیداد واسه همین تصمیم گرفتم با چند کلمه نابودش کنم(خنده شیطانی)
ا/ت:کی اومدی خونه؟
جیمین:داری منو مسخره میکنی دیگه داره اعصابم خورد میشه
ا/ت:باور کن اذیت کردنت خیلی کیف میده
جیمین:حالا....
صدای انفجار نزاشت حرفمو کامل کنم سریع به خدمتکار را دستور دارم ا/تو ببرن به اتاق مخفی تا جاش امن باشه خودمم رفتم سمت صدا
نامجون:خواهرمو پس بده!
جیمین:یه سری مافیای تازه به دوران رسیده میخوان به من دستور بدن جالبه ولی باید بدونی اون الان ماله منه
نامجون:نمیزارم کسی خواهرمو کنترل کنه
جیمین:پس چطوره از خودش بپرسیم کیو بیشتر دوست داره برادرشو یا شوهرشو
نامجون:چطور جرعت میکنی خودتو به خواهر من نسبت بدی
دستور دادم ا/تو بیارن این یه قمار بود که ممکن بود توش زندگیم رو ببازم
(ویو ا/ت)
یه خدمتکار اومدو جریانو مو به مو برام گفت شوهر به چه جراتی همچین چیزی به برادر من گفته اصلا از کی همسرش شدم به هر حال پاشدم رفتم ببینم چه خبره نمیدونم چرا ولی هروقت برادرم رو میدیدم دلم میخواست یه دل سیر بغلش کنم اما قبل از هر چیز باید موضوعی رو مشخص کنم
جیمین:خب کدو....
ا/ت:میشه بهم بگی کی من با تو ازدواج کردم و همسرت شدم
جیمین:اگه مشکلت اینه...
جلوم زانو زد و از جیبش یک حلقه گرون قیمت الماس نشان درآورد
جیمین:با من ازدواج میکنی؟
_____________________________________________
امیدوارم دوست داشته باشید✨🌸
part 13
________________________________________
(ویو ا/ت)
اصلا واکنشی نشون نمیداد واسه همین تصمیم گرفتم با چند کلمه نابودش کنم(خنده شیطانی)
ا/ت:کی اومدی خونه؟
جیمین:داری منو مسخره میکنی دیگه داره اعصابم خورد میشه
ا/ت:باور کن اذیت کردنت خیلی کیف میده
جیمین:حالا....
صدای انفجار نزاشت حرفمو کامل کنم سریع به خدمتکار را دستور دارم ا/تو ببرن به اتاق مخفی تا جاش امن باشه خودمم رفتم سمت صدا
نامجون:خواهرمو پس بده!
جیمین:یه سری مافیای تازه به دوران رسیده میخوان به من دستور بدن جالبه ولی باید بدونی اون الان ماله منه
نامجون:نمیزارم کسی خواهرمو کنترل کنه
جیمین:پس چطوره از خودش بپرسیم کیو بیشتر دوست داره برادرشو یا شوهرشو
نامجون:چطور جرعت میکنی خودتو به خواهر من نسبت بدی
دستور دادم ا/تو بیارن این یه قمار بود که ممکن بود توش زندگیم رو ببازم
(ویو ا/ت)
یه خدمتکار اومدو جریانو مو به مو برام گفت شوهر به چه جراتی همچین چیزی به برادر من گفته اصلا از کی همسرش شدم به هر حال پاشدم رفتم ببینم چه خبره نمیدونم چرا ولی هروقت برادرم رو میدیدم دلم میخواست یه دل سیر بغلش کنم اما قبل از هر چیز باید موضوعی رو مشخص کنم
جیمین:خب کدو....
ا/ت:میشه بهم بگی کی من با تو ازدواج کردم و همسرت شدم
جیمین:اگه مشکلت اینه...
جلوم زانو زد و از جیبش یک حلقه گرون قیمت الماس نشان درآورد
جیمین:با من ازدواج میکنی؟
_____________________________________________
امیدوارم دوست داشته باشید✨🌸
۵.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.