هفت پسر+ دختر
هفت پسر+ دختر
پارت ۵۱
تا چن اومد حرف بزنه یونا و فیلیکس پریدن وسط حرفش
+~معلومه که نه
/ چرا اون وقت
+ گربه تیز ،۲۷ ساله موهای طلایی و صورت فریبنده
~ دخترا رو تیغ میزنه و بعد اموالشان رو بالا میکشه
+ و بعدم دخترا رو به قتل میرسونه تا اثری ازشون نمونه و پلیس نیاد دنبالش خودشه؟
~ شک ندارم بنز مشکیش کپ همونیه که تو فیلم دیدیم
همه عضا با تعجب نگاشون میکردن در مورد چی حرف میزدن؟ جین سوال همه رو بلند گفت
÷ میشه بگین چی میگین؟
یونا به جین نگا کرد
+ اوپا این عضو گروه اژدره
× خب پس باید همین جا بکشیمش
نامجون اومد اسلحه ش رو برداره که چن حرف زد
/ نه نامجون اون تنها کسیه که میتونه ما رو فببره پیش رئیس گروه
× چطوری؟
/ به کمک الیسا
+ یعنی بهش نمیگی؟
¥ نه اگه الیسا بفهمه سریع از استرس لومون میده
/ بعدشم ما اطلاعات ندارم اول اطلاعات کامل و دقیق به دست میاریم و بعد دست به کار میشیم همه به هم نگاه کردن و تایید کردن جیمین یونا رو بغل کرد و دم گوشش گفت که تنها نیست اون شب همه در کنار جکسون تولدی برای یونا گرفتن و خوش گذروندن اما اینو میدونستن که همشون یه قصد دارن اونم " انتقام" ه
دو هفته بعد *
نامجون *
الان دو هفته از وقتی گذشته که فهمیدیم یونا و فیلیکس مشغول چه کاری بودن اطلاعاتی یونا و فیلیکس جمع کرده بودن اونقدرام کم نبود ولی خب واسه حمله کافی نبود بعد اون شل سعی کردین ارتباطمون رو با جکسون نگه داریم و الان بزرگوار زیر زمین و داره به دست تهیونگ و چن گرامی شکنجه میشه ولی لعنتی هیچی از دهنش خارج نمیشه به زور الیسا رو راضی کردیم دست از سر جکسون ور داره اونم زد به سرش رگشو زد الانم جی جی همش کنارشه یونا و فیلیکسم سخت دارن باهم تمرین میکنن و کوک استادشونه و پن و بقیه هم مشغول تحقیقیم تا الان میدونیم رئیسشون یه خانواده دارا همشون دارن تا خودشون رو پوشش بدن اغلب کاراشون لو رفته و دو تا از عضای گروه تو زندانن و این خوبه تازه بهترشم اینه که حرفه ای ترین هاشون رو هم ما کشتیم پس فقط چند تا بی عرضه موندن و اون رئیسشون خودم اصلا دوست ندارم که یونا بیاد ولی همش اصرار میکنه و نمیتونم مخالفت کنم حتی یادم دیروز اومده بود اتاقم میگفت خودمون تنها میریم که سر اون من سرش داد زدم اما چند دقیقه بعد برگشت و یه ببخشید گفت خیلی روی یونا حساسم واقعا جدیدا خواب میبینم که توی ماموریت اسیب جدی میبینه حرف اسیب شد جیهوپ خیلی بهتر شده و حالش خوبه اما نه کامل
( قبل ادامه داستان باگزی ها منو نچُشین خب؟ولی قراره یکی از عضا بمیره نکسیننننن منو گوناه دارم ولی قول میدم تو فصل دوم که ممکنه ، ببینید "ممکنه" نوشته شه همه چیز فرق کنه خب ؟ اها اینم بگم داستان سد انده اره حیح
بان در حال قایم شدن از دست باگزی ها *
پارت ۵۱
تا چن اومد حرف بزنه یونا و فیلیکس پریدن وسط حرفش
+~معلومه که نه
/ چرا اون وقت
+ گربه تیز ،۲۷ ساله موهای طلایی و صورت فریبنده
~ دخترا رو تیغ میزنه و بعد اموالشان رو بالا میکشه
+ و بعدم دخترا رو به قتل میرسونه تا اثری ازشون نمونه و پلیس نیاد دنبالش خودشه؟
~ شک ندارم بنز مشکیش کپ همونیه که تو فیلم دیدیم
همه عضا با تعجب نگاشون میکردن در مورد چی حرف میزدن؟ جین سوال همه رو بلند گفت
÷ میشه بگین چی میگین؟
یونا به جین نگا کرد
+ اوپا این عضو گروه اژدره
× خب پس باید همین جا بکشیمش
نامجون اومد اسلحه ش رو برداره که چن حرف زد
/ نه نامجون اون تنها کسیه که میتونه ما رو فببره پیش رئیس گروه
× چطوری؟
/ به کمک الیسا
+ یعنی بهش نمیگی؟
¥ نه اگه الیسا بفهمه سریع از استرس لومون میده
/ بعدشم ما اطلاعات ندارم اول اطلاعات کامل و دقیق به دست میاریم و بعد دست به کار میشیم همه به هم نگاه کردن و تایید کردن جیمین یونا رو بغل کرد و دم گوشش گفت که تنها نیست اون شب همه در کنار جکسون تولدی برای یونا گرفتن و خوش گذروندن اما اینو میدونستن که همشون یه قصد دارن اونم " انتقام" ه
دو هفته بعد *
نامجون *
الان دو هفته از وقتی گذشته که فهمیدیم یونا و فیلیکس مشغول چه کاری بودن اطلاعاتی یونا و فیلیکس جمع کرده بودن اونقدرام کم نبود ولی خب واسه حمله کافی نبود بعد اون شل سعی کردین ارتباطمون رو با جکسون نگه داریم و الان بزرگوار زیر زمین و داره به دست تهیونگ و چن گرامی شکنجه میشه ولی لعنتی هیچی از دهنش خارج نمیشه به زور الیسا رو راضی کردیم دست از سر جکسون ور داره اونم زد به سرش رگشو زد الانم جی جی همش کنارشه یونا و فیلیکسم سخت دارن باهم تمرین میکنن و کوک استادشونه و پن و بقیه هم مشغول تحقیقیم تا الان میدونیم رئیسشون یه خانواده دارا همشون دارن تا خودشون رو پوشش بدن اغلب کاراشون لو رفته و دو تا از عضای گروه تو زندانن و این خوبه تازه بهترشم اینه که حرفه ای ترین هاشون رو هم ما کشتیم پس فقط چند تا بی عرضه موندن و اون رئیسشون خودم اصلا دوست ندارم که یونا بیاد ولی همش اصرار میکنه و نمیتونم مخالفت کنم حتی یادم دیروز اومده بود اتاقم میگفت خودمون تنها میریم که سر اون من سرش داد زدم اما چند دقیقه بعد برگشت و یه ببخشید گفت خیلی روی یونا حساسم واقعا جدیدا خواب میبینم که توی ماموریت اسیب جدی میبینه حرف اسیب شد جیهوپ خیلی بهتر شده و حالش خوبه اما نه کامل
( قبل ادامه داستان باگزی ها منو نچُشین خب؟ولی قراره یکی از عضا بمیره نکسیننننن منو گوناه دارم ولی قول میدم تو فصل دوم که ممکنه ، ببینید "ممکنه" نوشته شه همه چیز فرق کنه خب ؟ اها اینم بگم داستان سد انده اره حیح
بان در حال قایم شدن از دست باگزی ها *
۲۶.۴k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.