پادشاه سنگ دل من پارت 19
هنوز بارون میومد
خواستم شام بخورم ولی ی لقمه هم از گلوم پایین نرفت فقط با غذا بازی بازی میکردم
ات: از غذا خوشتون نیومده؟
کوک: نه فقط اشتها ندارم
ویو ات
پاشد رفت اون چشه؟
رفتم تو اتاقم ک بخوابم ولی نتونستم بخوابم چون تند تند رعد برق میزد خیلی میترسیدم آروم از اتاقم رفتم بیرون رفتم سمت اتاق کوک میدونستم نخوابیده اروم وارد اتاق شدم
ات: جون کوک
کوک: ات هنوز نخوابیدی؟ بیا بغلم ببینم
اروم رفتم بغلش محکم بغلم کرد
ات: جون کوک من میترسم
کوک: تا وقتی ک من کنارتم از هیچی نباید بترسی
ات: از همین میترسم
کوک: چی؟
ات: از این میترسم ک یروز دیگه نتونم ببینمت از این میترسم ک یروز دیگه تو زندگیم نباشی
کوک: اخه چرا فکر میکنی تنهات میزارم
ات: چون چند شب پیش خواب دیدم دیگه نمیتونم ببینمت
کوک: خب من بهت قول میدم ک هیچوقتِ هیچوقت تنهات نزارم توهم قول میدی
ات: اوهوم
و بهم دیگه قول انگشتی دادیم
ولی هیچ قولی تا ابد دووم نداره
کوک: راستی چرا امروز بهم گفتی سرورم؟
ات: اخه وزیر سلطنتی داشت نگام میکرد
کوک: اها خب بگیر بخواب دیگه
ات: باشه
صبح
از خواب بیدار شدم دیدم کوک دوباره پتورو از خودش کنار زده و تو خودش جمع شده پتو رو اروم روش کشیدم و رفتم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین سر خدمتکار مارو جمع کرد
سر خدمتکار: وزیر سلطنتی میخاد ضیافی برگزار کنه و چند نفر از شما ها رو ب عنوان رقصنده انتخاب میکنه ات رقصنده اصلی... کانگ هو... لیا... بونا... جیا... هه جین... سو جین اسمایی ک گفتم ساعت 5 آموزش میبینند
ویو کوک
از خواب بلند شدم و.....
ببخشید کم بود
10:30 بقیه شو میزارم
خواستم شام بخورم ولی ی لقمه هم از گلوم پایین نرفت فقط با غذا بازی بازی میکردم
ات: از غذا خوشتون نیومده؟
کوک: نه فقط اشتها ندارم
ویو ات
پاشد رفت اون چشه؟
رفتم تو اتاقم ک بخوابم ولی نتونستم بخوابم چون تند تند رعد برق میزد خیلی میترسیدم آروم از اتاقم رفتم بیرون رفتم سمت اتاق کوک میدونستم نخوابیده اروم وارد اتاق شدم
ات: جون کوک
کوک: ات هنوز نخوابیدی؟ بیا بغلم ببینم
اروم رفتم بغلش محکم بغلم کرد
ات: جون کوک من میترسم
کوک: تا وقتی ک من کنارتم از هیچی نباید بترسی
ات: از همین میترسم
کوک: چی؟
ات: از این میترسم ک یروز دیگه نتونم ببینمت از این میترسم ک یروز دیگه تو زندگیم نباشی
کوک: اخه چرا فکر میکنی تنهات میزارم
ات: چون چند شب پیش خواب دیدم دیگه نمیتونم ببینمت
کوک: خب من بهت قول میدم ک هیچوقتِ هیچوقت تنهات نزارم توهم قول میدی
ات: اوهوم
و بهم دیگه قول انگشتی دادیم
ولی هیچ قولی تا ابد دووم نداره
کوک: راستی چرا امروز بهم گفتی سرورم؟
ات: اخه وزیر سلطنتی داشت نگام میکرد
کوک: اها خب بگیر بخواب دیگه
ات: باشه
صبح
از خواب بیدار شدم دیدم کوک دوباره پتورو از خودش کنار زده و تو خودش جمع شده پتو رو اروم روش کشیدم و رفتم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین سر خدمتکار مارو جمع کرد
سر خدمتکار: وزیر سلطنتی میخاد ضیافی برگزار کنه و چند نفر از شما ها رو ب عنوان رقصنده انتخاب میکنه ات رقصنده اصلی... کانگ هو... لیا... بونا... جیا... هه جین... سو جین اسمایی ک گفتم ساعت 5 آموزش میبینند
ویو کوک
از خواب بلند شدم و.....
ببخشید کم بود
10:30 بقیه شو میزارم
۱۳.۶k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.