پارت13
#پارت13
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
کلافه دستی به موهام کشیدم و نفسمو با حرص فوت کردم بیرون
+ اردلان من کار دارم
میشه این حرفارو بزاری برای یه وقت دیگه؟!
سیبی از داخل ظرف میوه برداشت و گازی بهش زد
_ انقد تو این خونه تنها موندی که منزوی شدی
یکم اجتماعی باش
با دیدن بدن سفید بهسا دیگه نمیتونستم ازش دست بکشم ، دوسداشتم زودتر اردلانو بیرون کنم و برم سروقتش
+ ببین من الان خوابم میاد خب؟ برو فردا صحبت میکنیم
اردلان ناراحت بلند شد که بره اما با شنیدن صدای شکسته شدن چیزی از اتاقم سرجاش ایستاد
_ صدای چی بود؟!
+صدایی نبود
توهم زدی!!
_ یعنی میخوای بگی من ناشنوام؟!
صدای شکسته شدن یه چیزی اومد
و قبل از اینکه بتونم جلوشو بگیرم خودشو به اتاقم رسوند و درو باز کرد
چشمامو محکم بستم و فحشی زیر لب به شانسم دادم
چیزی که نمیخواستم اتفاق بیوفته رخ داده بود
اردلان با تعجب تو چهارچوب در به نقطه ای زل زده بود
کنارش زدمو با دیدن بهسا که وسط اتاق نشسته بود و به گلدون شیشه ای خیره شده بود، لعنت فرستادم
با تشر گفتم:
+ مگه کوری دختر؟! گلدون به این بزرگیو نمیبینی؟!
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
کلافه دستی به موهام کشیدم و نفسمو با حرص فوت کردم بیرون
+ اردلان من کار دارم
میشه این حرفارو بزاری برای یه وقت دیگه؟!
سیبی از داخل ظرف میوه برداشت و گازی بهش زد
_ انقد تو این خونه تنها موندی که منزوی شدی
یکم اجتماعی باش
با دیدن بدن سفید بهسا دیگه نمیتونستم ازش دست بکشم ، دوسداشتم زودتر اردلانو بیرون کنم و برم سروقتش
+ ببین من الان خوابم میاد خب؟ برو فردا صحبت میکنیم
اردلان ناراحت بلند شد که بره اما با شنیدن صدای شکسته شدن چیزی از اتاقم سرجاش ایستاد
_ صدای چی بود؟!
+صدایی نبود
توهم زدی!!
_ یعنی میخوای بگی من ناشنوام؟!
صدای شکسته شدن یه چیزی اومد
و قبل از اینکه بتونم جلوشو بگیرم خودشو به اتاقم رسوند و درو باز کرد
چشمامو محکم بستم و فحشی زیر لب به شانسم دادم
چیزی که نمیخواستم اتفاق بیوفته رخ داده بود
اردلان با تعجب تو چهارچوب در به نقطه ای زل زده بود
کنارش زدمو با دیدن بهسا که وسط اتاق نشسته بود و به گلدون شیشه ای خیره شده بود، لعنت فرستادم
با تشر گفتم:
+ مگه کوری دختر؟! گلدون به این بزرگیو نمیبینی؟!
۳.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.