روزگار روانی
پارت۱۴
دکتر:وضعیتشون خیلی وخیمه ولی
ات:ولی
دکتر:ولی با مراقبت خیلی خیلی زیاد خوب میشن ولی ممکنه تو طول درمان طاقت نیارن ریه هاسون آسیب دیده نفس کشیدن براشون سخت میشه حالت هوایی مثل استرس ،عصبی،شادی زیاد براشون اصلا خوب نیست
ات:باشه ممنون
دکتر رفت که تهیونگ آوردن بیرون و بردنش ICU رفتم و لباسهای مخصوص پوشیدم و کنارش نشستم هنوز بیهوش بود
چند ساعت میگذره ولی هنوز بهوش نیومده به شدت خوابم میومد سرمو گذاشتم رو دستش و خوابم برد که با نوازش یکی بیدار شدم سرمو آوردم بالا که با دوتا چشم مشکی برخوردم تهیونگ بود به هوش اومده بود
ات:تهیونگ؟
تهیونگ:سرفه جججاننمم
ات:حرف نزن
رفتم دکتر صدا کردم اومد و
دکتر:خوب آقای کیم یه چند وقت باید از استرس عصبی بودن خیلی شاد بودن دست بکشین زیاد هم راه نمیرین رانندگی کاملا توقیف ورزش اصلا فقط غذا بخورین و استراحت کنین
تهیونگ:اوهوم باشه
ات:خوب کیم تهیونگ حالت خوبه خدافظ
داشتم میرفتم که دستمو گرفت
ات:ولم کن
تهیونگ:نشنیدی استرس و عصبی بودن باید بزارم کنار
ات:خوب چیکار کنم بزار کنار خدافظ
تهیونگ:تو بری من عصبی میشم و در نتیجه میمیرم
ات:اشکال نداره حداقل میفهمی نباید دستور مرگ زنتو میدادی(حرصی)
تهیونگ:هنوز باور نکردی نه
ات:تو بودی باور میکردی؟
تهیونگ:یادته وقتی بچه مرد
ات:اره
تهیونگ:من آنقدر بهت اعتماد داشتم که بدون مدرک باورت کردم و مواظبت بودم ولی تو چی آنقدر بهم اعتماد نداری که آنقدر من التماس کردم به خاطرت تا لب مرگ رفتم بازم قبول نکردی اشکال نداره برو برو ولی بدون کاری که در حقم کردی ناعادلانه بود
ات:مدرکی نداری که اونو نقض کنه پس متاسفم تهیونگ
تهیونگ:مگه تو مدرکی آوردی که بچه رو نکشتی هوم منم الان میتونم مثل خودت بهت بگم قاتل ولی آنقدر بهت اعتماد دارم که میدونم همچین کاری نمیکنی
ویو تهیونگ
مجبور بودم برای نگه داشتنش اینو پیش بکشم اگر نه دوست نداشتم دوباره یادش بندازم
ات:حداقل چیزی ندیدی یا نشنیدی که من کرده باشم ولی من شنیدم که مرده بهت زنگ زد
تهیونگ:واقعا فکر میکنی کار سختی صدا سازی هوم
ات:نه ولی از کجا معلوم صدا سازی بوده
تهیونک:حداقل میتونستی زمان بهم بدی تا حرفمو اثبات کنم
نه اینکه هنوز ندونسته ولم کنی
ات:باشه زمان برای اثبات میخوای باشه بهت یه هفته مهلت میدم بعید میدونم بتونی اثباتش کنی با این حالت
تهیونگ:منکه لازم نیست کاری کنم گوشیم بده
ات:نمیخواد فعلا بزار خوب بشی بعد
تهیونگ :گوشیم بده
ات:بیا
تهیونگ گوشیش گرفت و زنگ زد به یکی
تهیونگ:سلام جیمین اره زندم ته توی اون ماجرا در آوردی
اوکی برام بفرست
تهیونگ گوشی قطع کرد ولی خیلی خوشحال بود
ات:چیزی شده
تهیونگ:...
دکتر:وضعیتشون خیلی وخیمه ولی
ات:ولی
دکتر:ولی با مراقبت خیلی خیلی زیاد خوب میشن ولی ممکنه تو طول درمان طاقت نیارن ریه هاسون آسیب دیده نفس کشیدن براشون سخت میشه حالت هوایی مثل استرس ،عصبی،شادی زیاد براشون اصلا خوب نیست
ات:باشه ممنون
دکتر رفت که تهیونگ آوردن بیرون و بردنش ICU رفتم و لباسهای مخصوص پوشیدم و کنارش نشستم هنوز بیهوش بود
چند ساعت میگذره ولی هنوز بهوش نیومده به شدت خوابم میومد سرمو گذاشتم رو دستش و خوابم برد که با نوازش یکی بیدار شدم سرمو آوردم بالا که با دوتا چشم مشکی برخوردم تهیونگ بود به هوش اومده بود
ات:تهیونگ؟
تهیونگ:سرفه جججاننمم
ات:حرف نزن
رفتم دکتر صدا کردم اومد و
دکتر:خوب آقای کیم یه چند وقت باید از استرس عصبی بودن خیلی شاد بودن دست بکشین زیاد هم راه نمیرین رانندگی کاملا توقیف ورزش اصلا فقط غذا بخورین و استراحت کنین
تهیونگ:اوهوم باشه
ات:خوب کیم تهیونگ حالت خوبه خدافظ
داشتم میرفتم که دستمو گرفت
ات:ولم کن
تهیونگ:نشنیدی استرس و عصبی بودن باید بزارم کنار
ات:خوب چیکار کنم بزار کنار خدافظ
تهیونگ:تو بری من عصبی میشم و در نتیجه میمیرم
ات:اشکال نداره حداقل میفهمی نباید دستور مرگ زنتو میدادی(حرصی)
تهیونگ:هنوز باور نکردی نه
ات:تو بودی باور میکردی؟
تهیونگ:یادته وقتی بچه مرد
ات:اره
تهیونگ:من آنقدر بهت اعتماد داشتم که بدون مدرک باورت کردم و مواظبت بودم ولی تو چی آنقدر بهم اعتماد نداری که آنقدر من التماس کردم به خاطرت تا لب مرگ رفتم بازم قبول نکردی اشکال نداره برو برو ولی بدون کاری که در حقم کردی ناعادلانه بود
ات:مدرکی نداری که اونو نقض کنه پس متاسفم تهیونگ
تهیونگ:مگه تو مدرکی آوردی که بچه رو نکشتی هوم منم الان میتونم مثل خودت بهت بگم قاتل ولی آنقدر بهت اعتماد دارم که میدونم همچین کاری نمیکنی
ویو تهیونگ
مجبور بودم برای نگه داشتنش اینو پیش بکشم اگر نه دوست نداشتم دوباره یادش بندازم
ات:حداقل چیزی ندیدی یا نشنیدی که من کرده باشم ولی من شنیدم که مرده بهت زنگ زد
تهیونگ:واقعا فکر میکنی کار سختی صدا سازی هوم
ات:نه ولی از کجا معلوم صدا سازی بوده
تهیونک:حداقل میتونستی زمان بهم بدی تا حرفمو اثبات کنم
نه اینکه هنوز ندونسته ولم کنی
ات:باشه زمان برای اثبات میخوای باشه بهت یه هفته مهلت میدم بعید میدونم بتونی اثباتش کنی با این حالت
تهیونگ:منکه لازم نیست کاری کنم گوشیم بده
ات:نمیخواد فعلا بزار خوب بشی بعد
تهیونگ :گوشیم بده
ات:بیا
تهیونگ گوشیش گرفت و زنگ زد به یکی
تهیونگ:سلام جیمین اره زندم ته توی اون ماجرا در آوردی
اوکی برام بفرست
تهیونگ گوشی قطع کرد ولی خیلی خوشحال بود
ات:چیزی شده
تهیونگ:...
۴.۷k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.