" مرב غریبه..ღ " پارت ۲۰

ات ویو :
برگشتم سمت جایی که همه بهش با ترس زل زدن..
با دیدن جگوار خنده ای کردم ؛
اهه دل تنگش بودم..خیلی وقته ندیدمش‌
با دیدنم پرید بغلم با اون وزنش..واب کمرم داره دو نصف میشه..
ات : جگوار جگواررر..آروم باش..بیا پایین کمرم درد گرف
سریع به حرفام گوش کرد و اومد پایین جلو پام..وای ننه خیلی بزرگ شده..
الان دقیقا قدش تا زیر سینمه..
خیلی بزرگ تر شده..
کوک اومد و سرشو ناز کرد..
تهیونگ : جگواررر
لینا : خیلی ترسناکهههه
چایونگ : ن..نگاش ت..تنمو به لرزه انداخت
بقیشونم با سر تایید کردن..
جگوار اگه نمیگرفتمش الان از عصبانیت پریده بود تیکه پارشون میکرد..
با صدای بلندش شروع کرد پارس زدن..
( میدونم سگ نی پلی خب اسمشو یادم نی )
ات : من با جگوار میرم بیرون..
کوک : مراقب خودت باش !
تهیونگ : زود برگرد..
سری تکون دادم و از قلاده جگوار گرفتم و درحالی که گوشیمو میگذاشتم تو جیبم به سمت در حرکت کردم..
اومدیم بیرون خرید..
همه با ترس به منو جگوار نگا میکردن...حالا چیه همش یه ببره سیاهه دیگه :///
رفتیم پاساژ و منم قلاده جگوارو رها کردم..
جگوار جلوم راه میرف و کسی از ترس به ما نردیک نمیشد :|||




ادامه دارد..

اسلاید دو و سه : عکسای جگوار..