پارت ۱۹
پارت ۱۹
آسیه :وایییی لان من عمه شدم 🥹اسمش رو انتخاب کردین
سوسن :اره
آیبیکه :خب اسمش چیه
عمر :ایلدیر
آسیه :واییی چه اسم خوشگلی
باریش :آجی سوسن میتونم ایلدیر رو بگیرم
سوسن :البته
سوسن رفت که ایلدیر رو بخوابونه و آسیه و آیبیکه هم رفتن
عمر :خب باریش دختر موختر چی شد
باریش :هیچی هنوز تنهام
بوراک :داداش نفوذ بد نزن شاید چند روز دیگه توهم از تنهایی در آمدی
دوروک :اصلا فکر نمیکنید باباتون هم اینجاست
برک :وای داداش ولشون کن من وقتی پسرام بزرگ شدن خودم براشون دست دختر پیدا میکنم
عمر :حق با برک منم وقتی ایلدیر بزرگ شد واسش هر کاری میکنم
باریش :من با بهار میرم بیرون
بوراک :صبر کن منم میام
عمر :دوروک تو چت شده
دوروک :واقعا داشتن چند تا بچه سخته نمیدونی باید به اکنون برسی میام پیش بویکو بهرا ناراحت میشه میام پیش بهار باریش ناراحت میشه میام پیش بوراک باریش ناراحت میشه بخدا نمیدونم باید چیکار کنم
عمر :خب برای همشون وقت بزار
دوروک :چطوری
برک : ببین داداش تو کاری مشترک بکن یعنی کار های که هم باریش دوست داره هم بوراک
دوروک :آها
عمر :بعدشم تو ۱۶ سالت بود با خواهر من رل زدی اونا ۱۷ سالشونه تو چیکارشون داری آخه
دوروک :نمیدونم واقعا مغزم نمیکشه
برک :دوروک باریش و بوراک رو یه کم راحت بزار من احساس کردم اصلا باهات دارند نیستن
دوروک :نه در اون حد هم نیست
عمر :منم همچین احساسی رو داشتن
دوروک :سعی میکنم
داخل کالجی یامور که بچه توش درس میخونن
باریش :سلام دیلار
بوراک :سلام دالا
دیلار:سلام باریش میشه اون جزوه های که استاد تانجو داده بود رو بدی من نتونستم بنویسم
باریش :اره حتما فقط الان همراهم نیست بعد از کلاس بسکتبال بال میام بهت میدم
دیلار :کلاس بسکتبالت کجاست
باریش :خودم میام بهت میدم
دیلار :نه نمیخاد، میخام یه کم هوا بخورم یزره هم بهار و بویکو رو ببینم
باریش: باشه این ادرس سالن بسکتبال......
بوراک : دالا میشه یه لحظه بیای
دالا :جانم
بوراک :من ازت خوشم میاد
دالا :جان چی
بوراک رفت
دالا :صبر کن کجا وایسا
باریش :خب بریم سر کلاس
دالا :بوراک چرا.....
بقیه :سلام استاد
دالا :صبر کن باهات کار دارم
بعد از کالج
دیلار :اینجا چقدر خر تو خر وای اها پیدات کردم
دیلار :چقدر باشگاه شون بزرگه. باریشششش
دیلار :باری... ش واووو
باریش :سلام دیلار
دیلار : اوا سلام
باریش :صبر کن من لباسم رو عوض کنم بیام
دیلار از لای در به باریش نگاه میکنه
دیلار :این باریش چه هیکلی داره
باریش :خب بریم
دیلار :بریم
باریش :بیا با ماشین بریم
دیلار :آها باشه
داخل ماشین
دیلار :بزن کنار
باریش :برای چی
دیلار :بزن
باریش :باشه چیه
دیلار :من ازت خوشم میاد
باریش :چی
دیلار :..
آسیه :وایییی لان من عمه شدم 🥹اسمش رو انتخاب کردین
سوسن :اره
آیبیکه :خب اسمش چیه
عمر :ایلدیر
آسیه :واییی چه اسم خوشگلی
باریش :آجی سوسن میتونم ایلدیر رو بگیرم
سوسن :البته
سوسن رفت که ایلدیر رو بخوابونه و آسیه و آیبیکه هم رفتن
عمر :خب باریش دختر موختر چی شد
باریش :هیچی هنوز تنهام
بوراک :داداش نفوذ بد نزن شاید چند روز دیگه توهم از تنهایی در آمدی
دوروک :اصلا فکر نمیکنید باباتون هم اینجاست
برک :وای داداش ولشون کن من وقتی پسرام بزرگ شدن خودم براشون دست دختر پیدا میکنم
عمر :حق با برک منم وقتی ایلدیر بزرگ شد واسش هر کاری میکنم
باریش :من با بهار میرم بیرون
بوراک :صبر کن منم میام
عمر :دوروک تو چت شده
دوروک :واقعا داشتن چند تا بچه سخته نمیدونی باید به اکنون برسی میام پیش بویکو بهرا ناراحت میشه میام پیش بهار باریش ناراحت میشه میام پیش بوراک باریش ناراحت میشه بخدا نمیدونم باید چیکار کنم
عمر :خب برای همشون وقت بزار
دوروک :چطوری
برک : ببین داداش تو کاری مشترک بکن یعنی کار های که هم باریش دوست داره هم بوراک
دوروک :آها
عمر :بعدشم تو ۱۶ سالت بود با خواهر من رل زدی اونا ۱۷ سالشونه تو چیکارشون داری آخه
دوروک :نمیدونم واقعا مغزم نمیکشه
برک :دوروک باریش و بوراک رو یه کم راحت بزار من احساس کردم اصلا باهات دارند نیستن
دوروک :نه در اون حد هم نیست
عمر :منم همچین احساسی رو داشتن
دوروک :سعی میکنم
داخل کالجی یامور که بچه توش درس میخونن
باریش :سلام دیلار
بوراک :سلام دالا
دیلار:سلام باریش میشه اون جزوه های که استاد تانجو داده بود رو بدی من نتونستم بنویسم
باریش :اره حتما فقط الان همراهم نیست بعد از کلاس بسکتبال بال میام بهت میدم
دیلار :کلاس بسکتبالت کجاست
باریش :خودم میام بهت میدم
دیلار :نه نمیخاد، میخام یه کم هوا بخورم یزره هم بهار و بویکو رو ببینم
باریش: باشه این ادرس سالن بسکتبال......
بوراک : دالا میشه یه لحظه بیای
دالا :جانم
بوراک :من ازت خوشم میاد
دالا :جان چی
بوراک رفت
دالا :صبر کن کجا وایسا
باریش :خب بریم سر کلاس
دالا :بوراک چرا.....
بقیه :سلام استاد
دالا :صبر کن باهات کار دارم
بعد از کالج
دیلار :اینجا چقدر خر تو خر وای اها پیدات کردم
دیلار :چقدر باشگاه شون بزرگه. باریشششش
دیلار :باری... ش واووو
باریش :سلام دیلار
دیلار : اوا سلام
باریش :صبر کن من لباسم رو عوض کنم بیام
دیلار از لای در به باریش نگاه میکنه
دیلار :این باریش چه هیکلی داره
باریش :خب بریم
دیلار :بریم
باریش :بیا با ماشین بریم
دیلار :آها باشه
داخل ماشین
دیلار :بزن کنار
باریش :برای چی
دیلار :بزن
باریش :باشه چیه
دیلار :من ازت خوشم میاد
باریش :چی
دیلار :..
۳۰۱
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.