جهان از گردنه های تکاپو بالا می رود و دیدگان از جاده های
جهان از گردنه های تکاپو بالا می رود و دیدگان از جاده های غبار گرفته خواب گذشته اند و توفان شبانگاه، از سر دقایق گذشته است. جهان پلک گشوده و هوا سرشار از نسیم پرستش است.
امروزم را چون هر روز، با نام تو آغاز می کنم؛ صبحی چنین خنک از چشمه های جان آفرین جبروت. خدایا! ای تنها معبود! چشم دلم را بگشا؛ می خواهم از بادهای خنک صبحگاهان سبک تر باشم.
ای آورنده صبح! در جذبه نورت ته نشین شده ام. هوایی چنین روشن، بی تابم می کند. در این لحظات که روزی ام مقدّر خواهد شد، مرا با دست هایی گشوده بر درگاهت برانگیز.
خدایا! بر پیمان تو صبح کرده ام و به وعده ای که با تو داشته ام، ایمان دارم.
«أَصْبَحْتُ عَلی عَهْدِکَ وَ وَعْدِکَ وَ أُومِنُ بِوَعْدِکَ وَ أَوْفی بِعَهْدِکَ» ؛ باید گام هایم را محکم تر بردارم؛ وقتی با هر نشانه روشن، بوی دوست را نزدیک تر حس می کنم. باید همه چیز در من آغازی تازه داشته باشد.
این منم؛ در صبحی سرشار، آغشته از خورشید.
سلام مهربانان صبح زیباتون همراه
با یک دنیا انرژی براتون آرزومندم
امروزم را چون هر روز، با نام تو آغاز می کنم؛ صبحی چنین خنک از چشمه های جان آفرین جبروت. خدایا! ای تنها معبود! چشم دلم را بگشا؛ می خواهم از بادهای خنک صبحگاهان سبک تر باشم.
ای آورنده صبح! در جذبه نورت ته نشین شده ام. هوایی چنین روشن، بی تابم می کند. در این لحظات که روزی ام مقدّر خواهد شد، مرا با دست هایی گشوده بر درگاهت برانگیز.
خدایا! بر پیمان تو صبح کرده ام و به وعده ای که با تو داشته ام، ایمان دارم.
«أَصْبَحْتُ عَلی عَهْدِکَ وَ وَعْدِکَ وَ أُومِنُ بِوَعْدِکَ وَ أَوْفی بِعَهْدِکَ» ؛ باید گام هایم را محکم تر بردارم؛ وقتی با هر نشانه روشن، بوی دوست را نزدیک تر حس می کنم. باید همه چیز در من آغازی تازه داشته باشد.
این منم؛ در صبحی سرشار، آغشته از خورشید.
سلام مهربانان صبح زیباتون همراه
با یک دنیا انرژی براتون آرزومندم
۱.۱k
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.