چند پارتی کوک 8
کوک : اینجا چخبره
بادیگارد : سلام ارباب این خانوم میگن با شما کار دارن ولی من اجازه نمیدم
کوک: خب بفرما چیکار داری یهو اون زن به جیا نگاه کرد
ات: خب.... خ.... ب بخشید من واسه اگهی اومده بودم واسه پرس.. تا.. ری
کوک: خب چرا اینجوری صحبت میکنین بیاین تو اون زن اومد دنبالم
جیا بردم اتاقش و گذاشتم رو تختش
دیدم اون خانوم اونجا وایستاده و داره به جیا ی جوری نگاه میکنه
کوک: خب بریم اتاق کاره من
ات: بله
ویو ات
چند روز پیش وقتی داشتم گوشیمو نگاه میکردم ی الهی دیدم اول خواستم بیخیال شم ولی وقتی ادرس رو دیدم شکه شدم این ادرس خونه ی من و کوکه نگاه کردم دیدم پرستار میخوان مطمئن شدم واسه ی دخترمه پس تصمیم گرفتم برم ولی اصلا قیافم رو به کسی نشون ندم حتی کوک
پایان ات
اتاق كاره کوک
زمان حال
کوک: خب خانوم میتونین اسم و فامیلی تون رو بگید
ات: خب من جه مین هو هستم
کوک: اهل کجا هستین
ات: وای نمیتونم بگم ایرانی هستم گفتم
ات: من اهل ایتالیا هستم ( خلاصه دارم فقط از وینچنزو تو همه فیکا اسکی میرم 🤡)
کوک: اهان خب شما مجرد هستین
ات: نه من متاهل هستم ( داره مثله سگ دروغ میگه 😐😐😐)
کوک: چرا ماسک و کلاه گذاشتی
ویو ات
این پدر صلواتی از اول هم بشدت فضول بود اخه به توچه گوسفند ( ببخشید 😭)
پایان ویو ات
ویو کوک
صداش خیلی شبیه ات بود ولی اون نبود ات من مرده بود ی چیز خیلی عجیب این بود که چرا ماسک و کلاه گذاشته بخاطر همین ازش پرسیدم
ویو کوک پایان
ات: خب صورت من با اسید سوخته بخاطر همین نمیخوام کسی ببینه تا بترسه اگر مشکلی هست من برم اگه منو استخدام نمیکنین
کوک: نه اصلا مشکلی نیست میتونین از فردا بیاین بابت صورت هم متاسفم نمیخواستم ناراحتون کنم
ات: نه مشکلی نیست پس من فردا میام فعلا
کوک: خدانگهدار
بادیگارد : سلام ارباب این خانوم میگن با شما کار دارن ولی من اجازه نمیدم
کوک: خب بفرما چیکار داری یهو اون زن به جیا نگاه کرد
ات: خب.... خ.... ب بخشید من واسه اگهی اومده بودم واسه پرس.. تا.. ری
کوک: خب چرا اینجوری صحبت میکنین بیاین تو اون زن اومد دنبالم
جیا بردم اتاقش و گذاشتم رو تختش
دیدم اون خانوم اونجا وایستاده و داره به جیا ی جوری نگاه میکنه
کوک: خب بریم اتاق کاره من
ات: بله
ویو ات
چند روز پیش وقتی داشتم گوشیمو نگاه میکردم ی الهی دیدم اول خواستم بیخیال شم ولی وقتی ادرس رو دیدم شکه شدم این ادرس خونه ی من و کوکه نگاه کردم دیدم پرستار میخوان مطمئن شدم واسه ی دخترمه پس تصمیم گرفتم برم ولی اصلا قیافم رو به کسی نشون ندم حتی کوک
پایان ات
اتاق كاره کوک
زمان حال
کوک: خب خانوم میتونین اسم و فامیلی تون رو بگید
ات: خب من جه مین هو هستم
کوک: اهل کجا هستین
ات: وای نمیتونم بگم ایرانی هستم گفتم
ات: من اهل ایتالیا هستم ( خلاصه دارم فقط از وینچنزو تو همه فیکا اسکی میرم 🤡)
کوک: اهان خب شما مجرد هستین
ات: نه من متاهل هستم ( داره مثله سگ دروغ میگه 😐😐😐)
کوک: چرا ماسک و کلاه گذاشتی
ویو ات
این پدر صلواتی از اول هم بشدت فضول بود اخه به توچه گوسفند ( ببخشید 😭)
پایان ویو ات
ویو کوک
صداش خیلی شبیه ات بود ولی اون نبود ات من مرده بود ی چیز خیلی عجیب این بود که چرا ماسک و کلاه گذاشته بخاطر همین ازش پرسیدم
ویو کوک پایان
ات: خب صورت من با اسید سوخته بخاطر همین نمیخوام کسی ببینه تا بترسه اگر مشکلی هست من برم اگه منو استخدام نمیکنین
کوک: نه اصلا مشکلی نیست میتونین از فردا بیاین بابت صورت هم متاسفم نمیخواستم ناراحتون کنم
ات: نه مشکلی نیست پس من فردا میام فعلا
کوک: خدانگهدار
۱۱.۴k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.