داستان من و هیونجین (پارت هشت)
ویو ا.ت
و بعد از در آوردن لباسام شروع کرد به کبود کردن گردنم و من ی اه.هه بلند کشیدم
_از الان داری ا.ه.ه میکشی اون موقعی که و.ا.ر.د.ت. کردم میخوای چی بگی؟
+چیی وو و.ا.ر.د.م
_دیگه حرف نزن بزار کارمو کنم
لبمو بوسید و هی هی محکم تر میبوسید طوری که گفتم الان پاره میشه ولی نشد در عرض نیم سانیه لباساشو در آورد و سی.نمو گرفت تو د.س.تش و رفت سراغ پاین تنم و وار..دم کرد و کلیییی ناله کردم
_ناله بیشتر بیبی گرل
*دیگه خودتون میدونید*
دیگه بعد شیش ساعت ولم کردو در اوردش دوتایی افتادیم روتخت و دراز کشیدیم و نفس نفس میزد و دیگه انگار شب شده بود و بغلم کرد و بغلش کردم و خوابیدیم
*بچه ها فقط ناهار رو خورده بودن و بعد...*
تا صبح شد و...
ویو هیون
بعد در آوردن لباساش شروع کردم به کبود کردن گردنش که ی دفعه ا.هه بلند کشید تا گفتم _از الان داره ا.هه میکشی اون موقعی که و.ا.ر.د.ت کردم میخوای چی بگی؟
+چیی وو و.ا.ر.د.م
_دیگه حرف نزن بزار به کارمو کنم
لبشو هی هی بوسیدم و محکم تر کردم و میخواستم پارش کنم ولی بیبی گرلم گناه داره لباسامو در آوردم و سی.نشو گرفتم تو د.س.ت.م رفتم سراغ پاین تنش خیلی خواستنی بود و و.ا.ر.د.ش کردم و داشت ن.ا.له میکر وقتی بیشتر محکم تر کردم خیلی زیاد ن.ا.ل.هه کرد و بعد صد سال ولش کردم و افتادیم رو تخت و به نفس نفس افتادم دیگه شب بود و بغلش کردم اونم همین کارو کرد و خوابیدیم و.....
🍥🍨🧁🌷
و بعد از در آوردن لباسام شروع کرد به کبود کردن گردنم و من ی اه.هه بلند کشیدم
_از الان داری ا.ه.ه میکشی اون موقعی که و.ا.ر.د.ت. کردم میخوای چی بگی؟
+چیی وو و.ا.ر.د.م
_دیگه حرف نزن بزار کارمو کنم
لبمو بوسید و هی هی محکم تر میبوسید طوری که گفتم الان پاره میشه ولی نشد در عرض نیم سانیه لباساشو در آورد و سی.نمو گرفت تو د.س.تش و رفت سراغ پاین تنم و وار..دم کرد و کلیییی ناله کردم
_ناله بیشتر بیبی گرل
*دیگه خودتون میدونید*
دیگه بعد شیش ساعت ولم کردو در اوردش دوتایی افتادیم روتخت و دراز کشیدیم و نفس نفس میزد و دیگه انگار شب شده بود و بغلم کرد و بغلش کردم و خوابیدیم
*بچه ها فقط ناهار رو خورده بودن و بعد...*
تا صبح شد و...
ویو هیون
بعد در آوردن لباساش شروع کردم به کبود کردن گردنش که ی دفعه ا.هه بلند کشید تا گفتم _از الان داره ا.هه میکشی اون موقعی که و.ا.ر.د.ت کردم میخوای چی بگی؟
+چیی وو و.ا.ر.د.م
_دیگه حرف نزن بزار به کارمو کنم
لبشو هی هی بوسیدم و محکم تر کردم و میخواستم پارش کنم ولی بیبی گرلم گناه داره لباسامو در آوردم و سی.نشو گرفتم تو د.س.ت.م رفتم سراغ پاین تنش خیلی خواستنی بود و و.ا.ر.د.ش کردم و داشت ن.ا.له میکر وقتی بیشتر محکم تر کردم خیلی زیاد ن.ا.ل.هه کرد و بعد صد سال ولش کردم و افتادیم رو تخت و به نفس نفس افتادم دیگه شب بود و بغلش کردم اونم همین کارو کرد و خوابیدیم و.....
🍥🍨🧁🌷
۱۱.۱k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.