پارت16
رفتم سمت خونش<br>
وارد خونه شدم<br>
فک کنم تنها بود <br>
صدایی نمیومد<br>
که یهو صدایه داد کوک اومد<br>
_چاگییی بیا بالا! <br>
+باز گفتتت چاگی-ــ-<br>
رفتم سمت <br>
اتاقش<br>
دیدم رویه تخت دراز کشیده تو گوشیشه<br>
یه خنده خرگوشی بهم زد<br>
بغلشو باز کرد<br>
_سلاام<br>
+خبب کارتونو بگیددد! <br>
_نمیای؟ <br>
جدیدا وقتی مظلوم میشد<br>
نمیتونستم رو حرفش حرف بزنم<br>
ینی قلبم نمیزاشت<br>
رفتم تویه بغلش<br>
_چطوری! <br>
+مرسی!(در حال ذوب شدنه تهیونگ) <br>
+خب چیکار باید کنم؟ <br>
کوک نشست و منو گذاشت وسط پاهاش<br>
با تعجب نگاهش کردم <br>
_ببینن! باید جایه کاپم باشی<br>
هرکاری میگم بکنی<br>
بعدش باید همش بهم بچسبی دیگه بایدددد دوس پسرم باشی فهمیدی؟ <br>
+خ... خب چ.. چرا؟ <br>
_اینش دیگه به خودم مربوطه تو کارتو بکنو پولتو بگیر! <br>
+ب.. باشه<br>
+میتونم برم تموم شد؟؟ <br>
_میخوای بری؟؟ <br>
+نرمم؟؟ <br>
_نمیدونم <br>
+میرم خدافس<br>
از رویه پاهاش بلند شمو رفتم بیرون<br>
ادامه دارد...
وارد خونه شدم<br>
فک کنم تنها بود <br>
صدایی نمیومد<br>
که یهو صدایه داد کوک اومد<br>
_چاگییی بیا بالا! <br>
+باز گفتتت چاگی-ــ-<br>
رفتم سمت <br>
اتاقش<br>
دیدم رویه تخت دراز کشیده تو گوشیشه<br>
یه خنده خرگوشی بهم زد<br>
بغلشو باز کرد<br>
_سلاام<br>
+خبب کارتونو بگیددد! <br>
_نمیای؟ <br>
جدیدا وقتی مظلوم میشد<br>
نمیتونستم رو حرفش حرف بزنم<br>
ینی قلبم نمیزاشت<br>
رفتم تویه بغلش<br>
_چطوری! <br>
+مرسی!(در حال ذوب شدنه تهیونگ) <br>
+خب چیکار باید کنم؟ <br>
کوک نشست و منو گذاشت وسط پاهاش<br>
با تعجب نگاهش کردم <br>
_ببینن! باید جایه کاپم باشی<br>
هرکاری میگم بکنی<br>
بعدش باید همش بهم بچسبی دیگه بایدددد دوس پسرم باشی فهمیدی؟ <br>
+خ... خب چ.. چرا؟ <br>
_اینش دیگه به خودم مربوطه تو کارتو بکنو پولتو بگیر! <br>
+ب.. باشه<br>
+میتونم برم تموم شد؟؟ <br>
_میخوای بری؟؟ <br>
+نرمم؟؟ <br>
_نمیدونم <br>
+میرم خدافس<br>
از رویه پاهاش بلند شمو رفتم بیرون<br>
ادامه دارد...
۶.۰k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.