^ لذت انتقام ^ ( port 29 )
^ لذت انتقام ^ ( port 29 )
دیدم که جونگ کوک کنار تختم نشسته و سرش رو روی شکمم گذاشته و خوابه ، یکم به دور و برم نگاه کردم که دیدم توی بیمارستانم ، چیز خاصی یادم نمیومد .
تا جایی که یادم میومدم جونگ کوک داشت به زور ازم لب میگرفت بعدیک سردرد وحشتناکی اومد سراغم و بعد انگاری نفس کشیدن واسم سخت شد و دیگه چیزی ندیدم .
یک نفس عمیق کشیدم که جونگ کوک بیدار شد.
کوک: بیدار شدی؟😕
ات: .......... ( روش رو برگردوند)
کوک: نمیدونستم انقدر روحیه ی حساسی داری.
ات: .........
اولش مهربون بود ولی وقتی دید بهش محل نمیدم یکم داغ کرد . دوباره بی رحم شد
کوک: ببین دختر جون واسه من ناز نیار چون وضعیت برام مهم نیست.
ادامه دارد.....
با عرض پوزش چون دیر گذاشتم
از صبح دارم التماس بابام رو میکنم برام نت بخره ولی نمیخره😅
دیدم که جونگ کوک کنار تختم نشسته و سرش رو روی شکمم گذاشته و خوابه ، یکم به دور و برم نگاه کردم که دیدم توی بیمارستانم ، چیز خاصی یادم نمیومد .
تا جایی که یادم میومدم جونگ کوک داشت به زور ازم لب میگرفت بعدیک سردرد وحشتناکی اومد سراغم و بعد انگاری نفس کشیدن واسم سخت شد و دیگه چیزی ندیدم .
یک نفس عمیق کشیدم که جونگ کوک بیدار شد.
کوک: بیدار شدی؟😕
ات: .......... ( روش رو برگردوند)
کوک: نمیدونستم انقدر روحیه ی حساسی داری.
ات: .........
اولش مهربون بود ولی وقتی دید بهش محل نمیدم یکم داغ کرد . دوباره بی رحم شد
کوک: ببین دختر جون واسه من ناز نیار چون وضعیت برام مهم نیست.
ادامه دارد.....
با عرض پوزش چون دیر گذاشتم
از صبح دارم التماس بابام رو میکنم برام نت بخره ولی نمیخره😅
۴.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.