تکپارتی درخواستی کوک
وقتی به بچتون حسودی میکنه
ات ویو
امروزم مثل همیشه با جونگی رفته بودم پارک تا بازی کنه..
وقتی بر گشتم کوک و دیدم که روی کاناپه خوابیده بود..
ات:کوک...کوک بیدار شو
کوک بلند شد و گفت:باهات حرف دارم ..بعدم دستمو کشید برد تو اتاق...
کوک:ات چرا همش بد جونگی میزی بیرون؟؟
ات:خب بچس..حوصلش سر میره
کوک:آره دیگه..فقط بچت برات مهمه شوهرتم هیچی ...
از حسودیش خندم گرفت..
کوک:آیگوووو..جوابمو بده..کجاش خنده دار بود؟
ات:کوک تو که میدونی چقدر دوستت دارم..تازه جونگی بچمونه.. در ضمن ما میریم بیرون تو چرا نمیای؟
کوک:هنوز نبخشیدمت..
ات:نهههه
کوک:مجبوری چون به ته گفتم امشب جونگی و ببره با عموهاش خوش بگذرونن..
ات:پس فکر همه جا شو کردی..
کوک:یعهه
اومد جلو و...
ات ویو
امروزم مثل همیشه با جونگی رفته بودم پارک تا بازی کنه..
وقتی بر گشتم کوک و دیدم که روی کاناپه خوابیده بود..
ات:کوک...کوک بیدار شو
کوک بلند شد و گفت:باهات حرف دارم ..بعدم دستمو کشید برد تو اتاق...
کوک:ات چرا همش بد جونگی میزی بیرون؟؟
ات:خب بچس..حوصلش سر میره
کوک:آره دیگه..فقط بچت برات مهمه شوهرتم هیچی ...
از حسودیش خندم گرفت..
کوک:آیگوووو..جوابمو بده..کجاش خنده دار بود؟
ات:کوک تو که میدونی چقدر دوستت دارم..تازه جونگی بچمونه.. در ضمن ما میریم بیرون تو چرا نمیای؟
کوک:هنوز نبخشیدمت..
ات:نهههه
کوک:مجبوری چون به ته گفتم امشب جونگی و ببره با عموهاش خوش بگذرونن..
ات:پس فکر همه جا شو کردی..
کوک:یعهه
اومد جلو و...
۳.۶k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.