تک پارتی مایکی
موضوع: پریود...
.......
ویو ا.ت
با مایکی روی کاناپه نشسته بودیم و در حال دیدن سریال مورد علاقم بودیم.
سرم رو روی پاهاش گذاشته بودم و اون هم با موهام بازی می کرد.
به جای حساس فیلم بود که متوجه دل دردم شدم.دستم رو روی دلم گذاشتم ولی خب گویا دل درد معمولی نبود. من پریود شدم...
از روی پاهای مایکی بلند شدم که بهم گفت: کجا میری؟ چیزی شدی ا.ت؟
به زور خندیدم و گفتم: نه عزیزم ولی خب دستشویی خونتون کجاس؟
مایکی بلند شد و اومد سمتم. گفت: روبه روی اون اتاق اولیه.
از داخل کیفم پد برداشتم و رفتم دست شویی.
* بعد اتمام کار ویو راوی*
ا.ت از دستشویی در اومد و با مایکی ای مواجه شد که داشت بهش نگاه میکرد.
ا.ت: خب چیزه...ببین...من چیزم... پریودم
مایکی اومد سمتش و لپش رو کشید.زمزمه کرد: کمکی چیزی میخوای؟ حالت خوبه؟
ا.ت بی حال گفت: میشه بریم دراز بکشیم؟دل درد دارم
مایکی دست ا.ت رو گرفت به سمت اتاق برد.اتاقش زیاد بزرگ نبود ولی خب تختش اندازه ی دو نفر جا داشت.
ا.ت خودش رو روی تخت انداخت و چشماش رو بست. بعد چند دقیقه متوجه شد مایکی با قرص مسکن و آرام بخش و لیوان آب اومده داخل اتاق و دراز کشیده.
ا.ت: م...مای...مایکی...چی...کار... می... کنی؟
مایکی اروم زیر گوش ا.ت زمزمه کرد: نمیخوای ماساژت بدم خوب شی؟
ا.ت به مایکی نگاه کوتاهی انداخت و گفت: ممنونم ازت
..........
تمام
این یکی رو ریدم
.......
ویو ا.ت
با مایکی روی کاناپه نشسته بودیم و در حال دیدن سریال مورد علاقم بودیم.
سرم رو روی پاهاش گذاشته بودم و اون هم با موهام بازی می کرد.
به جای حساس فیلم بود که متوجه دل دردم شدم.دستم رو روی دلم گذاشتم ولی خب گویا دل درد معمولی نبود. من پریود شدم...
از روی پاهای مایکی بلند شدم که بهم گفت: کجا میری؟ چیزی شدی ا.ت؟
به زور خندیدم و گفتم: نه عزیزم ولی خب دستشویی خونتون کجاس؟
مایکی بلند شد و اومد سمتم. گفت: روبه روی اون اتاق اولیه.
از داخل کیفم پد برداشتم و رفتم دست شویی.
* بعد اتمام کار ویو راوی*
ا.ت از دستشویی در اومد و با مایکی ای مواجه شد که داشت بهش نگاه میکرد.
ا.ت: خب چیزه...ببین...من چیزم... پریودم
مایکی اومد سمتش و لپش رو کشید.زمزمه کرد: کمکی چیزی میخوای؟ حالت خوبه؟
ا.ت بی حال گفت: میشه بریم دراز بکشیم؟دل درد دارم
مایکی دست ا.ت رو گرفت به سمت اتاق برد.اتاقش زیاد بزرگ نبود ولی خب تختش اندازه ی دو نفر جا داشت.
ا.ت خودش رو روی تخت انداخت و چشماش رو بست. بعد چند دقیقه متوجه شد مایکی با قرص مسکن و آرام بخش و لیوان آب اومده داخل اتاق و دراز کشیده.
ا.ت: م...مای...مایکی...چی...کار... می... کنی؟
مایکی اروم زیر گوش ا.ت زمزمه کرد: نمیخوای ماساژت بدم خوب شی؟
ا.ت به مایکی نگاه کوتاهی انداخت و گفت: ممنونم ازت
..........
تمام
این یکی رو ریدم
۵.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.