عشق در شرکت p11
ا/ت
رفتم اول اتاق لباسم عوض کنم.آرایشمو پاک کردم.لباسم با راحتی عوض کردم.خیلی خوش حال بودم و یه حسی داشتم که نمیدونستم چیه ولی خوب بود.بعد این که لباسم عوض کردم رفتم تا غذا درست کنم.
راوی:
ا/ت بعد اینکه خانوادش از دست داد خیلی حالش بد شده بود بعد اینکه جیمین هم رفت بدتر. اون یه آدم افسرده بود به ناراحتی آدت کرده بود سخت لبخند میزد سخت میخنید سخت خوشحال میشود. زنگی تکراری داشت و بهش آدت کرده بود زندگی که هیچ دوستی نداشت زندگی کامل تنها فقط وقتایی که خواب بود حالش خوب بود و احساس آرامش میکرد امروز بجوز خواب هم احساس آرامش کرد شاید دلیلش اینکه جیمین برگشته بود پیشش.
×داشتم غذا درست میکردم که بعد یکم دیگه هم جیمین هم آمد
+اوپ چی درست میکنی
×کیمچی درست میکنم دوست داری
+اره خیلی دوست دارم خیلی وقته نخوردم
× کنارش دیگه چی دوست داری درست کنم؟
+غذای ایرانی بلدی از اونایی که مامان درست میکرد
×اره چطور از اونا میخای کدوم
+میگم قورمه سبزی درست کن (میدنم اینجاش کس شره ببخشید)
×باشه میگم هنوز بلدی فارسی حرف بزنی
+اره بلدم ولی یکم یادم رفته بیا فارسی فارسی حرف بزنیم
( انگاری الان دارن به چه زبونی حرف میزنن)
×باشه( مثل الان دارن فارسی حرف میزنن)
×خوب دیگه چه خبر
+ هیچی خوب تو چیکار میکردی تو این سال ها
×من خوب بعد این که تو رفتی خیلی سخت بود اولش برام افسرده شده بودم بعد با خودم گفتم که این جوری نمیشه زندگی کردو کار کردم پول دانشگاه جور کردن و درسم خوندن وبعدش اینکه درسم خوندن خیلی جاها برای کار می رفتم ولی بعضی جاها خیلی اذیتم میکردن چند بار بعضی ها میخاستم بهم تجاوز کنم.
+چی کیا
×ولش دیگه مهم نیست اتفاقی که نیافتاده بعد اون من خیلی تلاش
+ببخشید پریدم وست حرفت چرا استختامت نمیکردم
×استختام میکردن ولی بعضی هاتون زیادنه دلایلی بیخودی داشتن مثل دورگه بودنم بعضی ها هم بتمن مشکل داشتن ومیگفتن تو به آدم افسرده ای
+وا چرا بخاطر این اخراج میکردن
× نمیدنم میگفتن لبخند زدن بلد نیستی میدنی راست میگفتن من زیاد لبخند نمیزدند یا کلان تو خودم بودم بعضی هام از این رفتارم سواستفاده میکردن وازیتم میکردم
+ چرا لبخند نمیزدی؟
× ولش مهم نیست
+ فکر کنم فهمیدم خوب باشه بقیش.
× بعد کلی دنبال کار گشتن بعد چهار سال بجا کار پیدا کردم والان ۳ ساله دارم کار میکنم شرکت لباس چند هست من دست راست رئیس هستم وهمین تور طراح لباس.
+اوووو پس خوبه وایهودت کسی هستی
×به پای شما که نمیرسم حالا شرکتت چی هست
+ شرکت من.....
رفتم اول اتاق لباسم عوض کنم.آرایشمو پاک کردم.لباسم با راحتی عوض کردم.خیلی خوش حال بودم و یه حسی داشتم که نمیدونستم چیه ولی خوب بود.بعد این که لباسم عوض کردم رفتم تا غذا درست کنم.
راوی:
ا/ت بعد اینکه خانوادش از دست داد خیلی حالش بد شده بود بعد اینکه جیمین هم رفت بدتر. اون یه آدم افسرده بود به ناراحتی آدت کرده بود سخت لبخند میزد سخت میخنید سخت خوشحال میشود. زنگی تکراری داشت و بهش آدت کرده بود زندگی که هیچ دوستی نداشت زندگی کامل تنها فقط وقتایی که خواب بود حالش خوب بود و احساس آرامش میکرد امروز بجوز خواب هم احساس آرامش کرد شاید دلیلش اینکه جیمین برگشته بود پیشش.
×داشتم غذا درست میکردم که بعد یکم دیگه هم جیمین هم آمد
+اوپ چی درست میکنی
×کیمچی درست میکنم دوست داری
+اره خیلی دوست دارم خیلی وقته نخوردم
× کنارش دیگه چی دوست داری درست کنم؟
+غذای ایرانی بلدی از اونایی که مامان درست میکرد
×اره چطور از اونا میخای کدوم
+میگم قورمه سبزی درست کن (میدنم اینجاش کس شره ببخشید)
×باشه میگم هنوز بلدی فارسی حرف بزنی
+اره بلدم ولی یکم یادم رفته بیا فارسی فارسی حرف بزنیم
( انگاری الان دارن به چه زبونی حرف میزنن)
×باشه( مثل الان دارن فارسی حرف میزنن)
×خوب دیگه چه خبر
+ هیچی خوب تو چیکار میکردی تو این سال ها
×من خوب بعد این که تو رفتی خیلی سخت بود اولش برام افسرده شده بودم بعد با خودم گفتم که این جوری نمیشه زندگی کردو کار کردم پول دانشگاه جور کردن و درسم خوندن وبعدش اینکه درسم خوندن خیلی جاها برای کار می رفتم ولی بعضی جاها خیلی اذیتم میکردن چند بار بعضی ها میخاستم بهم تجاوز کنم.
+چی کیا
×ولش دیگه مهم نیست اتفاقی که نیافتاده بعد اون من خیلی تلاش
+ببخشید پریدم وست حرفت چرا استختامت نمیکردم
×استختام میکردن ولی بعضی هاتون زیادنه دلایلی بیخودی داشتن مثل دورگه بودنم بعضی ها هم بتمن مشکل داشتن ومیگفتن تو به آدم افسرده ای
+وا چرا بخاطر این اخراج میکردن
× نمیدنم میگفتن لبخند زدن بلد نیستی میدنی راست میگفتن من زیاد لبخند نمیزدند یا کلان تو خودم بودم بعضی هام از این رفتارم سواستفاده میکردن وازیتم میکردم
+ چرا لبخند نمیزدی؟
× ولش مهم نیست
+ فکر کنم فهمیدم خوب باشه بقیش.
× بعد کلی دنبال کار گشتن بعد چهار سال بجا کار پیدا کردم والان ۳ ساله دارم کار میکنم شرکت لباس چند هست من دست راست رئیس هستم وهمین تور طراح لباس.
+اوووو پس خوبه وایهودت کسی هستی
×به پای شما که نمیرسم حالا شرکتت چی هست
+ شرکت من.....
۴.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.