یه دختر تنها با هودی سفید با شلوار جین موهاشو بسته و لبخن
یه دختر تنها با هودی سفید با شلوار جین موهاشو بسته و لبخند میزنه
چشماش بستهن داره اسکیت سواری می کنه
هوا خنکه و افتابی نیست
انگار که عصره..
داره توی بیابون اسکیت سواری میکنه
کسی نیست..
و اون هرلحظه لبخند عمیق تری میزنه...
چشم بسته با تعادل زیادی اسکیت سواری میکنه صاف و با سرعت..
راه زیادی طی کرده...
حدود ۱۵ سال طول میکشه اگر بخواد این راه رو برگرده
کل زمانی که این راه رو طی کرده چشماش بسته بودن..
امسال ۱۵ سالش شده..
چندباری شب ها اسکیت سواری کرده...
شب ها تعادلش کمتر میشه..
ولی هیچ وقت زمین نخورده...
بیشتر اوقات صدای موزیک میشنوه و هردفعه مسیرش رو تند تر میکنه هروقت صدای موزیک به گوشش میخوره...
بیشتر داره دنبال موزیک میره...
داره میره...
هروقت موزیک نمیشنوه اروم تر میره...
هروقت موسیقی با صدای خیلی زیاد گوش میده تعادلش بهم میخوره...
امروز زانوهاش خونی میشن
بعد چندین سال چشماش توی اون بیابون بازمیشن..
کمک میخوام...
راه مستقیم نیست و نمیتونم برگردم چون یادم نیست چجوری اومدم...
پام رو روی اسکیت گذاشتم اسکیت سر خورد و گم شد...
نمیتونم حتی دو قدم بردارم...
نمیتونم صبر کنم
نمیتونم برگردم
نمیتونم برم
و تنها راه کمکم گم شده...
اگر چشمام رو باز کنم
احساس تنهایی میکنم...
میخوام همینجا باشم...
اما با چشمان بسته...
چشماش بستهن داره اسکیت سواری می کنه
هوا خنکه و افتابی نیست
انگار که عصره..
داره توی بیابون اسکیت سواری میکنه
کسی نیست..
و اون هرلحظه لبخند عمیق تری میزنه...
چشم بسته با تعادل زیادی اسکیت سواری میکنه صاف و با سرعت..
راه زیادی طی کرده...
حدود ۱۵ سال طول میکشه اگر بخواد این راه رو برگرده
کل زمانی که این راه رو طی کرده چشماش بسته بودن..
امسال ۱۵ سالش شده..
چندباری شب ها اسکیت سواری کرده...
شب ها تعادلش کمتر میشه..
ولی هیچ وقت زمین نخورده...
بیشتر اوقات صدای موزیک میشنوه و هردفعه مسیرش رو تند تر میکنه هروقت صدای موزیک به گوشش میخوره...
بیشتر داره دنبال موزیک میره...
داره میره...
هروقت موزیک نمیشنوه اروم تر میره...
هروقت موسیقی با صدای خیلی زیاد گوش میده تعادلش بهم میخوره...
امروز زانوهاش خونی میشن
بعد چندین سال چشماش توی اون بیابون بازمیشن..
کمک میخوام...
راه مستقیم نیست و نمیتونم برگردم چون یادم نیست چجوری اومدم...
پام رو روی اسکیت گذاشتم اسکیت سر خورد و گم شد...
نمیتونم حتی دو قدم بردارم...
نمیتونم صبر کنم
نمیتونم برگردم
نمیتونم برم
و تنها راه کمکم گم شده...
اگر چشمام رو باز کنم
احساس تنهایی میکنم...
میخوام همینجا باشم...
اما با چشمان بسته...
۲۳۶
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.