اخر هفته خیلی زوده نمیشه
_ اخر هفته خیلی زوده نمیشه
&چرا اونوقت
_ما تازه اشنا شدیم ...خب یکم وقت لازم داریم
&باشه
_چرا اینقدر راحت قبول کرد (تودلش)
_واقعا خب مادیگه مزاحمتون نمیشیم
(زد به بازی ات)
+عا.... اره خب ما باید بریم
&باشه
ادمین : ات و تهیونگ از اونجا اومن بیرو و سوار ماشین شدن و ات بلاخره جرعت پیدا کرد تا حرف بزنه
+خب..... چرا اون کارو کردی
_کدوم کار
+یا تو به همه گفتی من دوست دخترت هستم و قراره ازدواج کنیم
_خب هستی دیگه از الان به بعد
+هییی ما همو دوست نداریم (داره گو میخوره )نمیشه به خاطر خودت زندگی منم خراب کنی (از خداتم باشه والا)
_خب بیا از الان شروع کنیم
+چی رو
_دوست داشتن همدیگه رو اینجوری زنگی هیچکی خراب نمیشه
ته ویو =
میخواستم احساساتم رو بهش بگم ولی نمیدونستم قبول می کنه یانه راستش خیلی وقته اتو دوست دارم اولش فکر میکردم ی حس زود گزره ولی این حس که نمیتونستم داشته باشمش با اینکه همیشه جلوی چشمام بود عذابم میداد
خودمم نمیدونم چه جوری شد اما تا به خودم اومدم دیدم دوسش دارم
_ات من ...دوست دارم
+چی
_اره دوست دارم میدونم تو منو نمیخای اخه کی عاشق ی مافیا میشه
+من
_چی صبر کن (ماشینو نگه داشت) این ...این الان جوابت بود
+اوهوم
_یاا ینی دوسم داری
+اره
+تهیونگ محکم بقلم کرد
+یا دارم لهه میشم
_مهم نیست
+که یهو تو همون حالت همو بوسیدیم (گیگیلی💖)
.............پرش زمانی تو عمارت
+میگم نمیشه
_چرا نشه تو دوست دخترمی باید پیشم بخابی
+نه
_اتو بغل کردم و بردم رو تخت
+ولم کن یااا
_اومم بیبی بیا بخابیم خیلی خستم
+باشه
ویو پدر ته =
بعد از رفتن تهیونگ به سوهی (دسیارش) گفتم تمام اصلاعات دختره رو برام بیاره
تق تق (صدای در😂)
سوهی با علامت ₩
₩قربان اصلاعات ات خانم رو اوردم
&بده من (تمام اصلاعاتو خوند)
&هه فک کرده میزارم با ی ادم معمولی ازدواج کنه اینجوری کل باند رو به فنا میده
₩اونطور که معلومه همو واقعا دوست دارن
&مگه مهمه خودم فردا باهاش حرف میزنم
........صبح
ات ویو =
بلند شدم دیدم تهیونگ زل زده بهم
+ها
_چطوری اینقدر خوشگلی
+یاا بزار بخابم
_بیبی بلند شو
+ولی خوابم میاد
_اوم خا بخاب ولی قبلش بوسم کن
+باشه (بوسش کرد )
_من دارم میرم کار داشتی زنگ بزن
+ولی من که گوشی ندارم
_بیا (گوشی اتو بهش داد)
+مرسی
_یاا من دلم برات تنگ میشه
+منم ولی بای اوپا
_یاا اونجوری صدام نکن چون عاقبت خوبی نداره
ات=😂
_خدافظ
+خدافظ (همو بغل کردن)
+بعد رفتن ته گوشیمو برداشتم و الوین کاری که کردم این بود به لیا زنگ زدم
×الو... ات..تویی
+هایی
×دختره ی روانی معلوم هس کدوم قبرستونی هستی ها چرا بهم نگفتی داشگاه هم نمیای توی........
+یا نفس بگیر
(کل ماجرا رک برای لیا تعریف کرد )
حمایت پلیز ♡^_^
&چرا اونوقت
_ما تازه اشنا شدیم ...خب یکم وقت لازم داریم
&باشه
_چرا اینقدر راحت قبول کرد (تودلش)
_واقعا خب مادیگه مزاحمتون نمیشیم
(زد به بازی ات)
+عا.... اره خب ما باید بریم
&باشه
ادمین : ات و تهیونگ از اونجا اومن بیرو و سوار ماشین شدن و ات بلاخره جرعت پیدا کرد تا حرف بزنه
+خب..... چرا اون کارو کردی
_کدوم کار
+یا تو به همه گفتی من دوست دخترت هستم و قراره ازدواج کنیم
_خب هستی دیگه از الان به بعد
+هییی ما همو دوست نداریم (داره گو میخوره )نمیشه به خاطر خودت زندگی منم خراب کنی (از خداتم باشه والا)
_خب بیا از الان شروع کنیم
+چی رو
_دوست داشتن همدیگه رو اینجوری زنگی هیچکی خراب نمیشه
ته ویو =
میخواستم احساساتم رو بهش بگم ولی نمیدونستم قبول می کنه یانه راستش خیلی وقته اتو دوست دارم اولش فکر میکردم ی حس زود گزره ولی این حس که نمیتونستم داشته باشمش با اینکه همیشه جلوی چشمام بود عذابم میداد
خودمم نمیدونم چه جوری شد اما تا به خودم اومدم دیدم دوسش دارم
_ات من ...دوست دارم
+چی
_اره دوست دارم میدونم تو منو نمیخای اخه کی عاشق ی مافیا میشه
+من
_چی صبر کن (ماشینو نگه داشت) این ...این الان جوابت بود
+اوهوم
_یاا ینی دوسم داری
+اره
+تهیونگ محکم بقلم کرد
+یا دارم لهه میشم
_مهم نیست
+که یهو تو همون حالت همو بوسیدیم (گیگیلی💖)
.............پرش زمانی تو عمارت
+میگم نمیشه
_چرا نشه تو دوست دخترمی باید پیشم بخابی
+نه
_اتو بغل کردم و بردم رو تخت
+ولم کن یااا
_اومم بیبی بیا بخابیم خیلی خستم
+باشه
ویو پدر ته =
بعد از رفتن تهیونگ به سوهی (دسیارش) گفتم تمام اصلاعات دختره رو برام بیاره
تق تق (صدای در😂)
سوهی با علامت ₩
₩قربان اصلاعات ات خانم رو اوردم
&بده من (تمام اصلاعاتو خوند)
&هه فک کرده میزارم با ی ادم معمولی ازدواج کنه اینجوری کل باند رو به فنا میده
₩اونطور که معلومه همو واقعا دوست دارن
&مگه مهمه خودم فردا باهاش حرف میزنم
........صبح
ات ویو =
بلند شدم دیدم تهیونگ زل زده بهم
+ها
_چطوری اینقدر خوشگلی
+یاا بزار بخابم
_بیبی بلند شو
+ولی خوابم میاد
_اوم خا بخاب ولی قبلش بوسم کن
+باشه (بوسش کرد )
_من دارم میرم کار داشتی زنگ بزن
+ولی من که گوشی ندارم
_بیا (گوشی اتو بهش داد)
+مرسی
_یاا من دلم برات تنگ میشه
+منم ولی بای اوپا
_یاا اونجوری صدام نکن چون عاقبت خوبی نداره
ات=😂
_خدافظ
+خدافظ (همو بغل کردن)
+بعد رفتن ته گوشیمو برداشتم و الوین کاری که کردم این بود به لیا زنگ زدم
×الو... ات..تویی
+هایی
×دختره ی روانی معلوم هس کدوم قبرستونی هستی ها چرا بهم نگفتی داشگاه هم نمیای توی........
+یا نفس بگیر
(کل ماجرا رک برای لیا تعریف کرد )
حمایت پلیز ♡^_^
۱۹.۲k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.