تک پارتی (وقتی روت حساسه...)
#لینو
#استری_کیدز
در اتاق رو با شدت باز کرد و تورو روی تخت پرت کرد...
شوکه شده بودی حتی بهت فرصتی برای اعتراض نداد و توی یک حرکت تورو قفل بین فضای بدن خودش و تختی که روش دراز کشیده بودی کرد....
لباش رو محکم روی لبات کوبوند و با ولع و عمیق میبوسید...
دستت رو روی شونش گذاشتی و آروم ضربه میزدی تا ولت کنه اما توی یک حرکت دستات رو گرفت و بالای سرت قفل کرد...
آروم لباشو ازت جدا کرد و طوری که لباش به لبات برخورد کنه زمزمه کرد
_ پس که با مرد های دیگه گرم صحبت میشی آره ؟
+ ل..لینو...
_شیششش...بیب خودم ادبت میکنم....
دوباره با شدت لباش رو روی لبات کوبوند و جوری از لبات کام میگرفت که انگار بعد از چندین روز به لب تشنه اش آب رسیده بود...
توی همین حین که وحشیانه لبات رو شکار میکرد و هر از گاهی هم زبون داغ و خیسش رو وارد دهنت میکرد...دستش رو آروم آروم روی انحنا های بدنت میکشید و خصوصی ترین قسمت های بدنت رو لمس میکرد...ناله هات توی دهنش خفه میشد و از حرکت دستش روی بدنت...لرزی توی ستون فقراتت مینداخت...
بلاخره لب هاشو از لبات جدا کرد...هردوتون به نفس نفس افتاده بودین...
خم شد و سرش رو دم گوشت آورد
_ میخوای بدونی عواقب دختر های بدی مثل تو چیه ؟
سرش رو توی گردنت فرو کرد و بدون مقدمه گاز های ریز و دردناکی رو شروع کرد...توی همون حال زمزمه وار لب زد :
_ حالا با ناله کردن اسمم...به خودت یادآوری کن کی صاحبته...
#استری_کیدز
در اتاق رو با شدت باز کرد و تورو روی تخت پرت کرد...
شوکه شده بودی حتی بهت فرصتی برای اعتراض نداد و توی یک حرکت تورو قفل بین فضای بدن خودش و تختی که روش دراز کشیده بودی کرد....
لباش رو محکم روی لبات کوبوند و با ولع و عمیق میبوسید...
دستت رو روی شونش گذاشتی و آروم ضربه میزدی تا ولت کنه اما توی یک حرکت دستات رو گرفت و بالای سرت قفل کرد...
آروم لباشو ازت جدا کرد و طوری که لباش به لبات برخورد کنه زمزمه کرد
_ پس که با مرد های دیگه گرم صحبت میشی آره ؟
+ ل..لینو...
_شیششش...بیب خودم ادبت میکنم....
دوباره با شدت لباش رو روی لبات کوبوند و جوری از لبات کام میگرفت که انگار بعد از چندین روز به لب تشنه اش آب رسیده بود...
توی همین حین که وحشیانه لبات رو شکار میکرد و هر از گاهی هم زبون داغ و خیسش رو وارد دهنت میکرد...دستش رو آروم آروم روی انحنا های بدنت میکشید و خصوصی ترین قسمت های بدنت رو لمس میکرد...ناله هات توی دهنش خفه میشد و از حرکت دستش روی بدنت...لرزی توی ستون فقراتت مینداخت...
بلاخره لب هاشو از لبات جدا کرد...هردوتون به نفس نفس افتاده بودین...
خم شد و سرش رو دم گوشت آورد
_ میخوای بدونی عواقب دختر های بدی مثل تو چیه ؟
سرش رو توی گردنت فرو کرد و بدون مقدمه گاز های ریز و دردناکی رو شروع کرد...توی همون حال زمزمه وار لب زد :
_ حالا با ناله کردن اسمم...به خودت یادآوری کن کی صاحبته...
۳۷.۸k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.